چارسو پرس: منطبق کردن رگههای کمیک با رابطهای عاطفی و عاشقانه در یک فیلمنامه بسیار دشوار است و با کمترین نقصانی در شخصیتپردازی، چیدن رویدادها و فضاسازیها، کمرمق و کسالتبار از آب در میآید.
حالا تصور کنید که مساله اصلی هم در یک محیط کاملاً ساختارمند علمی و با موضوعی بسیار مهم و حیاتی همچون سفر اولین انسان به کره ماه باشد، در این شرایط کار برای فیلمنامهنویس، کارگردان و بازیگران بسیار دشوار خواهد شد.
«مرا به ماه ببر» Fly me to the moon به کارگردانی گرگ برلانتی از پس روایت درست داستان خود بر نیامده و با درگیر شدن در چندین قصه فرعی که به خوبی به هم متصل نیستند، نمیتواند به نتیجهای منسجم دست پیدا کند.
مساله رقابت فضایی ایالات متحده با شوروی بر سر فرستادن اولین فضانورد به کره ماه و همچنین انگیزه مطرح شده در پس فاجعه آپولو۱۰ که منجر به مرگ سه فضانورد آمریکایی شد، فضایی پرپتانسیل برای گسترش درام است که فیلمنامهنویس با تمرکز بیش از حد و البته گاهی هم بیمورد روی شخصیت کلی با بازی اسکارلت جوهانسون و رفت و برگشت در چالشهای ارتباطی او با کاراکتر «کول دیویس» با بازی چنینگ تیتوم هم موقعیت مهم درام را تحتالشعاع قرار میدهد و هم اینکه ملودرام خود را الکن و بیاحساس پیش میبرد.
به این شرایط اضافه کنید بازی ضعیف چنینگ تیتوم که در موقعیتهای حساس و دراماتیک هم بُعد تماشایی و همراهیبرانگیزی را اضافه نمیکند. نه در عاشقانهها و نه در قامت یک لیدر ملیگرای احساسی که باید در بزنگاهها مکمل القاء یک حس خوشایند در مواجه با این جریان مهم تاریخی باشد. و از سوی دیگر بازیگر نقش کارگردان که قرار است. شاید تنها بازیگری که از نظر من درست و بجا انتخاب شده و ایفای نقش کرده بود، کاراکتر «مو» با بازی وودی هرلسون بود.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
«مرا به ماه ببر» Fly me to the moon در قامت یک اثر قهرمانپرور و ملیگرا در سینمای هالیوود، نسخهای الکن است که در بیشتر بخشها از جمله نویسندگی و کارگردانی و تیم بازیگران و حتی بهرهگیری از یک تدوین و موسیقی اثرگذار که در چنین درامهایی بسیار مهم به شمار میروند، قابل قبول عمل نکرده و پس از طرح موضوع هم ضمن حرکت روی کلیشهها، با کشدار شدن و قابلپیشبینی بودن رویدادها مخاطب را دچار رخوت میکند.
اما تنها نکته و ایده مثبتی که در این فیلم وجود دارد، پرداختن به قدرت واقعیت در برابر تاریخسازی در نظام حاکم است. اینکه نماینده قدرت حاکم از رسوایی احتمالی پس از شکست واهمه دارد و تمام توان سلطهگر خود را به کار میگیرد تا یک واقعیت دروغین را به افکار عمومی انتقال دهد، اما قهرمانهای واقعی با مدیریت نیل آرمسترانگ بازی را به هم زده و با ایمان و پشتکار خود تاریخساز میشوند، هر چند که هنوز هم در مورد این واقعه تردیدهایی در میان قدرتهای رقیب وجود دارد که معتقد هستند ایالات متحده تصویری بازسازیشده و دروغین را به رسانهها مخابره کرده است.
نویسنده: میثم محمدی