این فیلم، تجربهای است که نهتنها باید تماشا کرد، بلکه باید درباره آن اندیشید. بهرغم کندیهایی در روایت، اثر با عمق انسانی و اجتماعی خود، در ذهن مخاطب باقی میماند و او را به بازاندیشی درباره ارزشهای زندگی و جامعه وادار میکند.
چارسو پرس: فیلم «علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار با رویکردی مینیمال و در عین حال پیچیده، داستانی جادهای را روایت میکند که از سطح به عمق حرکت میکند. اثر با مرگ یک مسافر ناشناس آغاز میشود، اما هر چه جلوتر میرویم، مشخص میشود که این مرگ تنها بهانهای است برای پردهبرداری از زوایای پنهان شخصیتهای داستان و ایجاد تعلیقی روانشناختی و اجتماعی. فیلم با نمایش جادهای خلوت و تاریک در استان کرمان آغاز میشود. جادهها در ادبیات و سینما اغلب به عنوان استعارهای از سفر درونی و رشد شخصیت استفاده میشوند. این شروع، مخاطب را در موقعیتی نامطمئن قرار میدهد که حس تعلیق و رازآلودگی را تقویت میکند، سادگی تیتراژ و آغاز بیمقدمه، به تقویت این حس کمک میکند. همین ورود ناگهانی به بحران، مخاطب را از همان ابتدا به داستان متصل میکند. در اینجا، نظریه «سفر قهرمان» جوزف کمپبل میتواند به تحلیل کمک کند. هر چند شخصیتهای فیلم قهرمانان سنتی نیستند، اما هر کدام سفری درونی را آغاز میکنند که آنها را به مواجهه با خود و یکدیگر میرساند.
فیلم بیش از آنکه داستانمحور باشد، شخصیتمحور است. هر شخصیت با لایههای روانشناختی عمیق تصویر شده است و این باعث میشود که داستان، عمقی فراتر از یک روایت ساده داشته باشد. هر مسافر در فیلم، نمایندهای از بخشهای مختلف جامعه است و در عین حال، لایههایی از روان فردی خود را به نمایش میگذارد.
از منظر یونگ، شخصیتها میتوانند کهنالگوهایی از «خود»، «سایه» و «پرسونا» باشند؛ شخصیتهای فیلم در ابتدا نقشهایی اجتماعی را بازی میکنند که در آن سعی دارند خود را در بهترین حالت ممکن به دیگران نشان بدهند که مبین جنبه پرسونای یونگ است اما با پیشروی داستان، جنبههای تاریکتر و سرکوبشده شخصیتها یا همانا بخش «سایه» آشکار میشود، ترس، بیاعتمادی و حتی خودخواهیهایی که در بحرانها بروز پیدا میکند ازجمله این موارد هستند و در نهایت، شخصیتها در مواجهه با مرگ و بحران، به نوعی از آگاهی درباره خود واقعیشان دست پیدا میکنند که مبین کهن الگوی «خود» است از طرف دیگر مرگ مسافر ناشناس، محرکی است که داستان را به جریان میاندازد و در عین حال، مفهومی فلسفی و روانشناختی را برجسته میکند. اروین یالوم، روانشناس اگزیستانسیال، معتقد است که مواجهه با مرگ میتواند ما را به تأمل درباره معنای زندگی و ارزشهای انسانی وادارد. شخصیتهای فیلم، هر کدام به شیوهای متفاوت با مرگ مواجه میشوند، برخی از شخصیتها سعی میکنند اهمیت مرگ را کوچک جلوه دهند و از پرداختن به آن طفره بروند و در مقابل، دیگران به تدریج به این واقعیت پی میبرند که مرگ، بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است و همین پذیرش، آنها را به تغییر درونی سوق میدهد.
روایت نه از طریق کنشهای بیرونی بلکه از خلال دیالوگها، درگیریهای درونی و تعاملات میان مسافران پیش میرود. این تنوع شخصیتها، بستری مناسب برای بررسی تضادهای طبقاتی، فرهنگی و اجتماعی فراهم میکند. تنشهای درونی و بیرونی شخصیتها، در قالب لحظاتی واقعی و ملموس به تصویر کشیده شده است که به بیننده اجازه میدهد با آنها همذاتپنداری کند، در واقع فیلم نقدی اجتماعی از جامعهای است که با تناقضات اخلاقی، بیاعتمادی و نابرابریها دست به گریبان است. مرگ مسافر ناشناس، استعارهای از بیتوجهی به انسانیت در دنیای مدرن است. مشکلاتی مانند کمبود امکانات اولیه، بروکراسی پیچیده (مانند نیاز به تاییدیه پزشک برای اورژانس) و بیاعتمادی به سیستم، همگی به شکلی ملموس در فیلم برجسته شدهاند. این مسائل، از یک مشکل شخصی به مسالهای اجتماعی تبدیل میشوند که همه افراد درگیر داستان را تحتتاثیر قرار میدهند.
بیشتر بخوانید: نقد و یادداشت سینمای ایران
یکی از نکات جالب و برجسته این فیلم که در آثار قبلی که مجید برزگر به عنوان تهیهکننده در آنها حضور داشت نیز به چشم میخورد، نمایش عملکرد مفهومی به نام تهیهکننده خلاق در آثار سینمایی ایران است. شخصا به عنوان کسی که در چند فیلم سینمایی غیرایرانی به عنوان کارگردان خلاق همکاری داشتهام، همیشه این سوال را در ذهن خود پروراندهام که چرا با وجود اینکه مفاهیمی مانند کارگردان هنری یا مثلا بازیگردان سالهاست که در تولید آثار سینمایی ایران جایگاه و اهمیت خود را یافتهاند، عناوین مهم و اثرگذاری مانند تهیهکننده خلاق یا کارگردان خلاق همچنان در آثار سینمایی ایران، بهخصوص آثار مرتبط با سینمای هنری ایران، تعریف نیافتهاند؟ مهمترین نکته در این موضوع دانش بینارشتهای و امکان ایجاد تعاملی سینرژیک بین ارکان روایت سینمایی، عوامل سازنده فیلم و کارگردان است که تنها در مختصات عملکرد تهیهکننده خلاق یا کارگردان خلاق قابل تعریف است.
جایگاه بسیار مهمی که به طور جدی در سینمای ایران فراموش شده و میتواند به عنوان نسخهای نجاتبخش در این سینمای آفتزده به کمک تهیهکنندگان و کارگردانان سینمای ایران بیاید تا مرهمی باشد برای تعمیق و انسجام سینمایی بهتر برای آثاری که میخواهند در جهان پیچیده امروز دست به روایتگری هنرمندانه بزنند.
فیلمبرداری و طراحی صحنه، حس واقعی و ملموسی از جاده، تنهایی و بحران ارائه میدهند. درواقع فیلمبرداری، یکی از نقاط قوت برجسته اثر است. دوربین مانند یک ناظر بیطرف اما حساس، به دقت روابط شخصیتها و تغییراتشان را ثبت میکند. در لحظاتی که دوربین نزدیک میشود، احساسات و تنشها را به وضوح به مخاطب منتقل میکند و در لحظاتی که فاصله میگیرد، به بیننده اجازه میدهد تا به دیدگاهی کلیتر درباره موقعیت برسد. این حرکت مداوم دوربین میان نزدیکی و فاصله، حس درگیرکنندگی عجیبی ایجاد میکند.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
پایان فیلم، با ابهامی هوشمندانه، مخاطب را با سوالات بسیاری تنها میگذارد. این تصمیم نهتنها نشاندهنده قدرت روایت فیلم است، بلکه به مخاطب اجازه میدهد درگیر اندیشه و تأمل شود. این نوع پایانبندی، به نوعی امضای فیلم است و آن را از روایتهای خطی و کلیشهای جدا میکند، «علت مرگ: نامعلوم» اثری جسورانه است که با استفاده از یک روایت ساده، به مفاهیمی عمیقتر از مرگ، زندگی و روابط انسانی میپردازد.
این فیلم، تجربهای است که نهتنها باید تماشا کرد، بلکه باید درباره آن اندیشید. بهرغم کندیهایی در روایت، اثر با عمق انسانی و اجتماعی خود، در ذهن مخاطب باقی میماند و او را به بازاندیشی درباره ارزشهای زندگی و جامعه وادار میکند.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: علی نوری اسکویی
https://teater.ir/news/69132