چارسو پرس: فیلمهای زندگینامهای یا همان بیوپیکها در سینمای جهان همواره جایگاه ویژهای داشتهاند، اما واقعیت این است که اکثر این آثار، برخلاف انتظار، چندان موفق از کار درنمیآیند. حتی اگر برخی از این فیلمها جزو آثار محبوب مخاطبان باشند، باز هم نمیتوان انکار کرد که بسیاری از آنها بیشتر به واسطه علاقه به شخصیت اصلی، مورد توجه قرار میگیرند تا کیفیت سینمایی خود.
وقتی به فهرست فیلمهای زندگینامهای که دیدهاید فکر کنید، چند فیلم واقعاً درخشان به یادتان میآید؟ چند فیلم تنها به این دلیل برایتان جذاب بودهاند که به شخصیت یا داستان واقعی آن علاقه داشتهاید؟
در شرایطی که توجه به روایتهای تاریخی و اجتماعی، بهویژه درباره تاریخ سیاهان، اهمیت زیادی دارد، اما درباره فیلمهای بیوپیک ــ به خصوص آنهایی که به زندگی هنرمندان میپردازند ــ شاید وقت آن رسیده که تجدیدنظر جدی صورت گیرد.
تجربه نشان داده است که ساخت یک بیوپیک خوب بیشتر شبیه به یک استثناست تا یک قاعده. فیلمهایی مانند «ری» (Ray) که به زندگی ری چارلز میپردازد، موفق از آب درآمدند، اما این موفقیت نتیجه مجموعهای از عوامل نادر بود؛ از جمله داستان استثنایی ری چارلز و بازی فوقالعاده جیمی فاکس که نه تنها توانایی خوانندگی دارد بلکه میتواند کوچکترین حرکات و لحن شخصیت را نیز بازآفرینی کند.
همچنین فیلم «مالکوم ایکس» که توسط اسپایک لی کارگردانی شد، با اتکا به منبع داستانی قوی و بازی بینظیر دنزل واشنگتن توانست به اثری ماندگار در سینمای جهان تبدیل شود.
مونههایی مثل فیلم «Straight Out of Compton» نشان میدهند که یک بیوپیک در چه شرایطی میتواند موفق عمل کند. این فیلم با کیفیت و سرگرمکننده بود و موفقیتش به چند عامل مهم گره خورده بود: نخست، حضور فعال اعضای اصلی گروه NWA مانند آیس کیوب و دکتر دره در روند تولید، دوم کارگردانی اف. گری گری که به لحاظ فرهنگی و نسلی با موضوع فیلم پیوند داشت و سوم، و شاید مهمتر از همه، خود داستان گروه NWA که جذاب و پرکشش بود.
همانطور که گفته شد، وقتی به فهرست بیوپیکهای تماشا شده فکر میکنیم، متوجه میشویم تعداد آثاری که واقعاً فیلمهای خوبی باشند، انگشتشمار است. بسیاری از فیلمهای زندگینامهای تنها به واسطه شهرت و محبوبیت شخصیت اصلی مخاطب جذب میکنند، نه کیفیت واقعی اثر.
دلیل اصلی این شکستهای متوالی به ساختار ذاتی بیوپیکها برمیگردد. دلایلی که باعث میشود بیشتر این آثار از همان ابتدا محکوم به شکست باشند، شامل موارد زیر است:
۱. زاویه دید ناقص
یکی از بزرگترین چالشهای بیوپیکها این است که چه کسی داستان را روایت میکند و از چه زاویهای به ماجرا نگاه میشود. نمونه بارز، فیلم ناموفق «All Eyez on Me» درباره زندگی توپاک شکور است. این فیلم توسط سه نویسنده که تجربه چندانی در فیلمسازی نداشتند و همگی سفیدپوست بودند نوشته شد. شاید در نگاه اول اهمیتی نداشته باشد، اما ساخت فیلمی درباره زندگی یک هنرمند سیاهپوست، فرزند اعضای حزب پلنگ سیاه، بدون حضور نویسندگان سیاهپوست، تصمیمی عجیب و غیرمنطقی به نظر میرسد. این نشان میدهد که عدم همذاتپنداری واقعی با سوژه، چطور میتواند به یک روایت سطحی و غیرقابل باور منجر شود.
۲. زمان ناکافی
ساخت یک تصویر جامع از زندگی یک فرد تنها در دو ساعت، کار آسانی نیست. نتیجه این محدودیت زمانی معمولاً به ارائه یک نسخه خلاصه و کمعمق از زندگی فرد ختم میشود. روایتهایی که صرفاً شامل نقاط عطف مهم زندگی شخصیت هستند؛ چیزی شبیه به فهرستی از اطلاعات در ویکیپدیا. اما انسانها موجوداتی پیچیدهاند؛ با تصمیمات متناقض و روایتهای چندلایه که نمیتوان در چند صحنه خلاصهشان کرد. این فشردگی زمانی، بیوپیکها را از پرداختن به عمق شخصیتها بازمیدارد.
۳. شخصیتها چندبُعدی هستند، نه کاریکاتور
یکی از ایرادات اساسی بیوپیکها این است که گاهی چهره افراد مشهور را به شکلی بیش از حد سادهسازی شده یا حتی کاریکاتوری به تصویر میکشند. آیا مارتین لوتر کینگ فقط هنگام سخنرانی درباره حقوق مدنی صحبت میکرد؟ آیا الویس همیشه روی سن زندگی میکرد؟ یا جیمز براون ۲۴ ساعته همان چهره پرانرژیاش را داشت؟ (خب، شاید در مورد جیمز براون خیلی هم دور از واقعیت نباشد!)
واقعیت این است که چهرهای که مردم در برابر دوربین به نمایش میگذارند، لزوماً همان چیزی نیست که در زندگی شخصیشان هستند. بیوپیکها با نادیده گرفتن این ظرافت، شخصیتهایی غیرواقعی و تکبُعدی خلق میکنند.
۴. ظهور یوتیوب و دسترسی گسترده به منابع تصویری
در دوران حاضر، با وجود پلتفرمهایی مانند یوتیوب، ما تقریباً به تمام تصاویر آرشیوی شخصیتهای مشهور در هفتاد سال گذشته دسترسی آزاد داریم. بنابراین، گاهی اوقات نسخه سینمایی یک زندگینامه، در مقایسه با مستندات واقعی، بسیار مصنوعی و شبیه به بازسازیهای نمایشی به نظر میرسد.
۵. اشتباهات تاریخی در بازنمایی دورههای زمانی
یکی دیگر از معضلات رایج در سینمای جهان، به ویژه در بیوپیکها و فیلمهای تاریخی، بیتوجهی به جزئیات دورههای زمانی است. ادغام نادرست سالها و دههها میتواند تصویر اشتباهی از یک دوره ایجاد کند. برای مثال، فرهنگ، مد و موسیقی سال ۱۹۹۰ بسیار متفاوت از سال ۱۹۹۸ بود. پس اگر سکانسی از سال ۱۹۹۸ روایت میشود، نباید بازیگری با مدل موی «هایتاپ فید» مخصوص اوایل دهه ۹۰ ببینیم. یا در فیلمی که داستانش در سال ۱۹۶۳ میگذرد، نباید شخصیتهایی با موهای آفرود بزرگ و شلوارهای دمپاگشاد ببینیم.
بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان
۶. برخی هنرمندان باید از طریق آثارشان درک شوند
شاید هم باید بپذیریم که برخی هنرمندان یا چهرههای فرهنگی را بهتر است از دریچه آثار خودشان بشناسیم، نه از خلال فیلمهای بیوگرافی. موسیقی آنها، فیلمهایی که بازی کردهاند یا مصاحبههایی که انجام دادهاند، میتواند روایت دقیقتر و صادقانهتری از زندگیشان ارائه دهد؛ بینیاز از تفسیرهای گاه نادرست سینمایی.
۷. فرمول تکراری در بیوپیکهای موزیکال و سرگرمی
اکثر بیوپیکهای مرتبط با هنرمندان موسیقی یا چهرههای سرگرمی، بر اساس یک الگوی تکراری ساخته میشوند:
شروع از دوران کودکی سخت و پر از چالش.
نمایش استعداد فوقالعاده در سنین کم.
مواجهه با منتقدان و بدخواهان.
رسیدن به شهرت و ثروت.
پیامی اجتماعی در آثار (مثل جنگ ویتنام، جنبش حقوق مدنی یا شورشهای لسآنجلس).
تشکیل خانواده و احتمالاً جدایی یا اختلاف خانوادگی.
افتادن به دام اعتیاد، زندان یا یک سقوط بزرگ.
بازگشت قهرمانانه یا در برخی موارد، مرگ زودهنگام.
این مسیر آنقدر تکرار شده که بسیاری از آثار سینمای جهان در این ژانر، تازگی و خلاقیت خود را از دست دادهاند.
۸. دخل و تصرف هنری
یکی از مشکلات دیگر بیوپیکها این است که برای جذابتر شدن داستان، نویسندگان و کارگردانان مجبور میشوند دست به تغییر واقعیت بزنند. برای داشتن داستانی سرگرمکننده نیاز به درام، قهرمان، دشمن و چالشهای بزرگ وجود دارد، اما این تغییرات باعث میشود روایت واقعی زندگی شخصیت اصلی تحریف شود.
مشکل زمانی جدیتر میشود که مخاطبان نتوانند مرز بین حقیقت و خیال را تشخیص دهند و برداشت اشتباهی از زندگی واقعی افراد داشته باشند.
۹. خودبزرگبینی برخی هنرمندان
در بسیاری از بیوپیکها، بهویژه درباره هنرمندان، نوعی خودبزرگبینی دیده میشود؛ جایی که شخصیت اصلی بارها میگوید هدفش «تغییر جهان» بوده است.
البته بدون شک برخی هنرمندان تاثیرات ماندگاری بر فرهنگ و تاریخ داشتهاند، اما بسیاری از آنها صرفاً آثار هنری خوبی خلق کردهاند بدون اینکه لزوماً جهان را تغییر دهند.
همه نیاز نیست باب مارلی باشند!
۱۰. همه زندگیها شایسته ساخت بیوپیک نیستند
فقط به خاطر اینکه فردی هنرمند خوبی است یا آثار موفقی دارد، لزوماً دلیل نمیشود که زندگیاش داستانی سینمایی داشته باشد. بعضی افراد آثارشان فوقالعاده است، اما داستان زندگیشان برای تبدیل شدن به یک فیلم کامل کافی نیست.
جمعبندی
با توجه به روند تکراری و چالشهای ساخت بیوپیکها، شاید بهتر باشد سینمای جهان برای مدتی دست از تولید بیوقفه این آثار بردارد. اگر هم قرار است این ژانر ادامه یابد، ساخت مینیسریال به جای فیلم سینمایی میتواند راهحل بهتری باشد تا فضای بیشتری برای پرداخت جزئیات و پیچیدگی شخصیتها فراهم شود. حتی در بسیاری موارد، یک مستند خوشساخت، از یک فیلم داستانی مؤثرتر خواهد بود.
در غیر این صورت، این روند نوستالژیک در سینمای جهان، ما را با آثار بیشتری روبرو خواهد کرد که به جای جاودانگی، خیلی زود به دست فراموشی سپرده میشوند.
منبع: medium bbc vulture
منبع: ن
نویسنده: نسرین پورمند