مهین صدری، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، در گفتگویی مشروح به مسیر هنری خود، از کانون پرورش فکری رشت تا همکاری طولانیمدت با امیررضا کوهستانی پرداخت. او با تاکید بر اینکه «هیچ لذتی بالاتر از کشف آدمهای معمولی نیست»، از فرایند شکلگیری آثارش، اهمیت صداقت در هنر و همچنین تجربیاتش در نوشتن نمایشنامه، کارگردانی و بازیگری سخن گفت.
در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفههايي كه بيشتر جنبههاي حاشيهاي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي ميكند كه ميتواند خطرات جدياي را در ساحت انديشهورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي ميتواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليتهاي هدفمند خود را دنبال كنند.
حتي اگر شعار داده باشم با افتخار ميگويم بله! شعار دادم، اصلا فرياد زدم. فراموش نكنيد ما نمايشي با محوريت مسائل كارگري روي صحنه آوردهايم كه ضعيفترين قشر اين جامعه محسوب ميشوند و كافي است ذرهاي به وضعيت كارگران در همين جامعه كنوني خودمان توجه كنيد. به وضعيت همين شش ماه و يكسال قبل كارگران در نقاط مختلف ايران كه چه مصيبتها و رنجهايي متحمل شدند.
تئاتر کارگری دغدغه من است؛ اما نگاهم سیاسی نیست، چون اصلا سواد این نگاه را ندارم برای من فقط این موضوع مهم است که معیشت یک خانواده کارگر چگونه میتواند تبدیل به بحران و درام شود.
مدیرکل هنرهای نمایشی با رد برخی انتقادات نسبت به عملکردش در یک سال گذشته میگوید: من یکی از دشوارترین مسئولیتهای دنیا را دارم و در این مدت به اندازه تمام عمرم تحت فشار بودم. تئاتر ایران در بخشهایی به تحول نیاز دارد و نمیدانم چرا هر گامی که میخواهم بردارم با انتقاد روبرو میشوم؟!
نمایش سقراط که این روزها برای پنجمین دور در تالار وحدت روی صحنه است و همچنان با استقبال مخاطبان روبهرو شده بهانهای شد تا با حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردان این اثر به گفتوگو بنشینیم و درباره دیدگاههای مختلف این درامنویس درباره اندیشهای که موجب خلق این اثر موفق شدهاست، همچنین آنچه کارگردان درباره دلایل موفقیت آن میاندیشد صحبت کنیم. حمیدرضا نعیمی نویسنده و کارگردانی است که چند تجربه پیاپی از اجرای آثار بزرگ را در تالار وحدت پشتسرگذاشته و نشان داده است که با نگاه دغدغهمند به ارکان اندیشه و رفتار انسان میپردازد.
«موی سیاه خرس زخمی» جدیدترین تجربه اجرائی جابر رمضانی است که این روزها در سومین دوره اجرای خود در ماههای دی، بهمن و اسفند، روی صحنه رفته است. به بهانه این اجرا، حمید پورآذری با جابر رمضانی در خانه هنر پیچازی روبهروی هم نشستند و نگاهی به روند هفتساله کار رمضانی، از سال ۹۰ و اجرای «تیم شنا» تا امروز داشتند؛ راهی که برای رمضانی و تماشاگرانش، تجربههای نو به همراه داشته است.
پیام لاریان باور دارد که زمانی که نویسنده اثری را مینویسد دیگر صاحب آن اثر نیست و آن یک اثر مجرد است که هر کارگردانی میتواند آن را اجرا کند ودیگر نویسنده در آن دخل و تصرفی ندارد، درست مانند شکسپیر که الا نیست اما آثارش هنوز هم به اجرا در میآیند
قطبالدین صادقی مدرس دانشگاه و کارگردان تئاتر میگوید: طبقه کارگر جایی در تئاتر امروز ما ندارد چون هم هنرمند و هم قشر مرفه نوکیسهای که امروز مخاطب اصلی تئاتر ما شده دنبال تفنن و سرگرمی است نه تماشای مسائل اجتماعی.
روحالله جعفری با نقدی به جشنواره تئاتر فجر، با ذکر مصادیق، به برشمردن تخفلات آئیننامهای سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر پرداخت و مدیریت فرهنگی جشنواره را آسیبشناسی کرد.
هيچ وقت جريان نقد در ايران جدي گرفته نشده است. دوستان منتقد هم-نه همه آنها-كم سواد هستند. البته به دوستان برنخورد. تشكلهاي درست و درمان نقد پا نگرفته است. فرهنگ عمومي ما بيخيال نظرات ديگران است.
مائده طهماسبی درباره تجربه کار با علی رفیعی گفت: کار کردن با آقای رفیعی برایم بسیار جذاب بود؛ چون کار با ایشان امری سهل و ممتنع است. یعنی همانقدر که آسان به نظر میرسد میتواند سخت باشد. ایشان تمرینهای طولانی و مداوم را ترجیح میدهد و برخلاف آنچه امروز در تئاتر ما اتفاق میافتد وقتی سر تمرینهای ایشان میرفتیم هر روز ۴-۵ ساعت روی صندلیمان میچسبیدیم و برای هر صحنه اتودهای مختلفی میزدیم.
«شاباشخوان» نمایشی به کارگردانی غلامرضا عربی و براساس متنی از محمد چرمشیر است که با ۱۲ بازیگر زن نابینا روی صحنه رفته که یکی از آنها از قربانیان اسیدپاشی است. او هدف از اجرای این اثر را تغییر نگاه مردم به نابینایان و بهبود کیفیت زندگی جامعه درگیر این معلولیت میداند.
من فکر نميکنم روشنفکري بيشتر از اينکه يک ليبل باشد، يک مَنِش است. روشنفکري شغل نيست و اصلا هم چيز خندهدار يا متلکگونهاي نيست. متأسفانه امروزه وقتي ميخواهيم کسي يا چيزي را مسخره کنيم، ميگوييم خيلي روشنفکر يا روشنفکرانه است. اتفاقا مفهوم بهشدت جدي، کاربردي و کاريزماتيکي است؛ اما تئاتر روشنفکري را من نميفهمم يعني چه! {تئاتري روشنفکر} را ميفهمم؛ ولي {تئاتر روشنفکري} را نميدانم يعني چه. قطعا من خودم را روشنفکر ميدانم و به اين کلمه باور دارم و از اينکه در گفتمان روزمره به کنايه، متلک و هزل، تقليل پيدا کرده، اصلا خوشحال نيستم.
تعصب در هنر باعث عقب ماندگي است. ما بايد بدانيم كيفيت اجرا مهم است وگرنه هرگز آلمانها به اين افتخار نكردهاند كه تمام نوازندگان اركسترهايشان آلماني هستند يا نه! هر اركستري را بررسي كنيد، متوجه ميشويد نوازندگان آن تركيبي از ملل مختلفند.
«ژانکلود کریر» از تاثیر «عباس کیارستمی» بر سینمای جهان گفت و اینکه از سانسور نباید ترسید. چون سانسور آثار بسیار بزرگی را به وجود آورد مثل «پیراندلو»، «برشت»، «بکت». او همچنین گفت: در رابطه با فضای سینمایی هالیوود احساس ناامیدی زیادی دارم.
منیژه محامدی از بزرگان تئاتر ما است که در چند دهه اخیر متن های نویسندگان بزرگ خارجی از قبیل آرتور میلر را با توانمندی روی صحنه اجرا کرده است. محامدی درنمایش «تبرئه» که توسط دو نویسنده معاصر امریکایی با عنوان جسیکا بلنک و اریک جنسون نوشته شده به بحث عدالت رو به زوال در جوامع بشری می پردازد که بشریت را رو به سیاهی وتاریکی میبرد وعدالتی که فقط به امکان موجود فکر میکند.
مهیار احمدی، نویسنده، طراح و کارگردان نمایش «ضَن» که به موضوع تجاوز، تعرض و مسائلی که در آینده دارد میپردازد، قصههای این نمایش را واقعی خواند و بر نقش اساسی خانواده در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی تاکید کرد.
نویسنده کتاب «مونو/ شورایی و گفتوگو با مردم» با بیان اینکه «ما امروز در شناخت تئاتر آگستو بوآل دچار سوءتفاهمهای زیادی در ایران هستیم» منشا این موضوع را سیستم دانشگاهی دانست که به عقیده او گاهی برخی اساتید اطلاعات غلط را ترویج میکنند.
در قرن اخير اشكالي از اجرا پديد آمد كه از هيچ متن مكتوبي كمك نگرفتند و هر يك با استفاده از عنصر ديگري همچون رقص يا بداههپردازي و غيره به اجرا دست زدند كه باز هم در اين فرمت اجرا نيز الزاما «context» (فحواي كلام، موقعيت، زمينه و بافت) وجود دارد كه «رخداد»ها يا «كنش»هايي در بستر آن رخ ميدهد. بنابراين به نظر من عنصر سومي وجود دارد كه الزامآورتر از دو عنصر قبلي است و آن مواجهه است. مواجهه تماشاگر با يك وضعيت، كه در آن كسي يا چيزي در حال انجام كاري است.
خصوصيسازي افسارگسيخته و هجوم سرمايههاي بيمنطق به سمت تئاتر كه يك زمان در سينما و شبكه نمايش خانگي شاهد بوديم و زماني هم در تجسمي، كار را براي همه ما دشوار كرده است. از هرجا كه بشود كاسبي كرد عدهاي مشغولند و مبلغان ماجرا هم يك عده هنرپيشه كاسبكار هستند. تمام نشانههاي سرمايهداري دست به دست يكديگر دادهاند تا كالاي فوقزبالهشان را به خورد تماشاگران دهند. به همين دليل معتقدم در چنين شرايطي وقتي به جريان سرمايهداري تن ندهيد تمام اركان فعاليت شما به مشكل برميخورد. تماميتخواهي بر جريان حاكم شده كه همه چيز را در خدمت خودش ميطلبد و اگر تن ندهيد شما را حذف ميكند.