«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
حسن امیریوسفی (در قالب روایت آقااسفندیار، بازیگر فیلم خواب تلخ) با انتشار متنی تند به تحلیل کشمکش صنفی سینما بر سر حذف پروانه ساخت پرداخت. او موضعگیری شورایعالی تهیهکنندگان علیه تلاش ۱۲۰ سینماگر برای حذف سانسور را خیانت خواند. به گفته امیریوسفی، بیانیه شورایعالی که مدافع تثبیت پروانه ساخت است، توسط دبیر شورایعالی (که خود رئیس انجمن تهیهکننده_کارگردانان است) و معاونش نوشته شده و متضمن طرحی شبه کمونیستی دهه شصتی و تعیین مجازات برای تهیه کنندگان است.
فیلم «غریزه»، چهارمین ساخته سیاوش اسعدی با بازی امین حیایی و پانتهآ پناهیها، در برنامه «کات» توسط مسعود فراستی و سعید قطبیزاده به شدت نقد شد. فراستی این اثر را "فیلم نابود متظاهر" و "تکه پارههایی که به هم پیوند نمیخورند" توصیف کرد. در مقابل، قطبیزاده معتقد بود که فیلم ادامه منطقی ضعفهای کارگردان است و "تصنع کل فیلم شبیه گریم امین حیایی" است و حاصل کپیبرداری از آثاری چون سینما پارادیزو و داش آکل است.
«غریزه»، تازهترین اثر سینمایی، با روایت عاشقانهای سوزان و آتشین در دهه چهل شمسی، به عنوان فیلمی از جنس سینمای ناب و خوشساخت ارزیابی شده است. این فیلم به دلیل فضای نوستالژیک و ارجاعات پنهان، مخاطب را به یاد آثاری چون «سینما پارادیزو» و دوران اوج سینمای مسعود کیمیایی میاندازد.
فیلم سینمایی «گوزنهای اتوبان» به کارگردانی ابوالفضل صفاری و نویسندگی مشترک با باقر سروش، به معضل داغ جامعه یعنی انتقال مرجعیت اجتماعی به اینفلوئنسرها و تقلا برای کسب شهرت به هر قیمت در اینستاگرام میپردازد.
فیلم سینمایی «لاکپشت» به کارگردانی بهمن کامیار، تلاش دارد تا در ژانر سینمای روانشناسانه به کاوش درونیات دکتر پیروز بپردازد که دچار اختلال اسکیزوفرنی است. فیلم «لاکپشت» با وجود ایده محوری قوی، به دلیل ریتم کُند، شخصیتپردازی سطحی و استفاده صرفاً "بزک شده ماورایی" از المانهایی چون کاراکتر دختر مرده، در ایجاد گرهافکنی، تعلیق و همذاتپنداری مخاطب شکست خورده است و در نهایت، به جای لاکپشتی خفته و ترسناک، بیشتر شمایلی از «گربه در حال نوازش» را ارائه میدهد.
اظهارات فریبا نادری، بازیگر سینما و تلویزیون، در یک گفتوگوی اینترنتی درباره محل زندگی مرفه (زعفرانیه) و طبقه اجتماعیاش، واکنشهای گستردهای را در فضای مجازی به دنبال داشت. هرچند این صحبتها با لحن طنز بیان شد، اما جامعهشناسان حجم این واکنشها را نشانهای از شکاف طبقاتی عمیق و نارضایتی اقتصادی مردم میدانند
داریوش مهرجویی یکی از مهمترین و جریانسازترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران و از پیشگامان اصلی موج نو، نهتنها سینما را از سلطه فیلمفارسی نجات داد، بلکه با اشراف به فلسفه و ادبیات، آن را به ابزاری برای نقد اجتماعی و تأمل اگزیستانسیالیستی ارتقا بخشید. اهمیت او در تولید «گفتمان» فکری و ساخت آثاری چون «گاو»، «هامون» و «اجارهنشینها» است که آینه بازتابدهنده بحران هویت انسان ایرانی بودهاند.
ناصر تقوایی هنرمندی بود که «دشواری آزاده زیستن» و تن ندادن به سانسور را برگزید و در سالهای دوری از فیلمسازی، دغدغه اصلی خود را بر پاسداشت ادبیات و جنگیدن با «نگاه مجرمانه به واژهها» متمرکز کرد.
ژانر کمدی در سینمای ایران به دلیل بحران ایدهپردازی و انحصار گیشه، به سمت استفاده از فرمولهای نازل و امتحانپسداده سوق یافته است. حربه تغییر جنسیت لباس و گریم یکی از این الگوهای تاریخی برای دور زدن ممیزی و جلب مخاطب بوده است؛ راهکاری که سابقاً در مواردی نادر به «مردپوشی» نیز رو میآورد. در تازهترین نمونه، تبلیغات فیلم «کجپیله» با تمرکز بر گریم و رقص مردانه الناز شاکردوست، مخاطب را به سالن میکشاند، درحالیکه پخشکننده اذعان کرده است این تصاویر در نسخه اکرانشده، کارکرد دراماتیک ندارند و تنها نوعی تقلّب آشکار تبلیغاتی است.
نقد فیلم «زن و بچه» آخرین ساخته سعید روستایی، این اثر به دلیل چندپارگی موضوعی و ضعف ساختاری، ضعیفترین فیلم کارنامه این کارگردان تا به امروز دانسته شده است. منتقد معتقد است فیلم بهجای تمرکز بر هستهی اصلی، به سراغ مسائل متعددی میرود و همین امر باعث از دست رفتن وحدت موضوعی و انفعال کاراکترها شده است. ضعف اصلی فیلم، پرتاب مخاطب از بحرانی به بحران دیگر و استفاده «خامدستانه» از عنصر تصادف در نیمهی دوم داستان است.
فیلم «علت مرگ: نامعلوم» با ایجاد یک موقعیت اضطراری و تمثیلی، شخصیتها را در سفری اجباری درون یک ون در دل بیابان قرار میدهد. این فیلم با رویکردی اگزیستانسیالیستی و اجتماعی، به بررسی غرایز و واکنشهای پنهان انسان در شرایط سخت میپردازد و با نمادگرایی و فضاسازی مناسب، داستان گرفتارشدگی انسانها را روایت میکند.
«ناتور دشت»، به کارگردانی محمدرضا خردمندان، فیلمی مستقل است که با وجود عنوان مشترک، هیچ ارتباطی با شاهکار سلینجر ندارد. این فیلم بر اساس یک رویداد واقعی ساخته شده و فیلمنامهای روان و پرکشش با تعلیقهای فراوان دارد. با این حال، به نظر میرسد به دلیل کممایه بودن رویداد واقعی، فیلمنامه در برخی بخشها دچار رکود میشود و راز داستان زود فاش میگردد.
در روزگاری که بخش بزرگی از سینمای ایران گرفتار مدهای مقطعی و سطحی شده است، محمود کلاری با فیلم «آدمفروش» به یادمان میآورد که سینما هنوز میتواند آرام، انسانی و قصهگو باشد. این فیلم در ظاهر ساده و جمعوجور است، اما در عمق خود بیانیهای علیه بیقراری و آشوبی است که در سالهای اخیر به بخشی از عادتهای سینمای ایران بدل شده.
فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» به عنوان نماینده ایران در نود و هشتمین دوره مراسم اسکار معرفی شد. این انتخاب، برخلاف پیشبینیهای بسیاری از منتقدان و سینماگران بود و پرسشهایی را در مورد معیارهای انتخاب، از جمله سیاسی بودن آن، مطرح کرده است.
پس از گذشت سه سال از اعتراضات سال ۱۴۰۱ و وقوع جنگ، فضای سینمای ایران همچنان با محدودیتهای اعمال شده بر شمار قابلتوجهی از بازیگران زن مواجه است. این محدودیتها که عمدتاً به دلیل مواضع و اظهارنظرهای آنان در آن دوره پرتنش وضع شده، اکنون در شرایط پساجنگ، چالشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را به وجود آورده است.
بهمن مفید، بازیگر محبوب سینمای قبل از انقلاب، زندگی پرفراز و نشیبی داشت. او با نقشآفرینیهای ماندگار، از «قیصر» تا «داش آکل»، توانست جای خود را در قلب مردم باز کند، اما در سالهای پایانی عمر، با انزوا و ممنوعالکاری دست و پنجه نرم کرد.
فیلم «پیرپسر» اثری نیست که به سادگی از کنار آن بگذریم. این فیلم سهونیم ساعته، با روایتی بیوقفه و تصاویری که مخاطب را در خود فرو میبرد، از عمق تاریخ میآید تا «جنونِ قدرت» و «نفرتِ موروثی» را به نمایش بگذارد. داستانی کهن، از پادشاهانی که پسران خود را از بین میبرند، در بستر زمانی امروز تکرار میشود و مرزهای واقعیت و افسانه را در هم میشکند.
توقف پروژه سینمایی «چشمهایش» به کارگردانی بهمن فرمانآرا، بار دیگر بحران مزمن سینمای ایران، یعنی توزیع ناعادلانه منابع مالی، را آشکار کرد. این اتفاق نشان میدهد که چگونه فرصتها و بودجهها، به جای اینکه به استعدادهای جدید و پروژههای نوآورانه اختصاص یابند، در انحصار چهرههای قدیمی قرار میگیرند که برخی از آنها دیگر نتوانستهاند آثاری درخشان خلق کنند.
در پی اظهارات اخیر فتحالله توسلی، نماینده کبودرآهنگ و بهار، در صحن علنی مجلس که سینمای ایران و فیلم «پیرپسر» را عامل رواج طلاق و فساد در جامعه معرفی کرد، این مطلب به نقد و بررسی این ادعاها میپردازد. با استناد به پژوهشهای علمی، هیچ ارتباط مستقیمی بین تماشای فیلمها و طلاق یافت نشده است. همچنین، صرف نمایش ناهنجاریها در آثار هنری لزوماً به معنای ترویج آنها نیست، بلکه میتواند با هدف نقد و آگاهیبخشی صورت گیرد.