نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
عياري برخلاف اغلب همنسلان خوددر پي نگاه و پرداخت تازهاي در سينماست؛ او بهدنبال ايدههايي بكر ميرود و با روايتپردازيهاي عموما نوآورانهاش مخاطب را شگفتزده ميكند.
اگر فيلمي راجع به بحران اخلاقي ساخته ميشود بايد بحران را نشان دهد؛ رساندن پيام خبري كه پدر و پسري دختري را كشتند، چه عكسالعملي در ذهن بيننده و نفي اين كار به جا ميگذارد؟
مسخرهباز فيلمي درباره سينماست، با استفاده از ظرفيتها و توانمنديهاي منحصر به فرد اين هنر. همين هم آن را جذاب ميسازد. از رهگذر اين فيلم نقبي ميزنيم به دنياي فيلمهاي قديمي و خاطرهانگيز و بار ديگر اسير جادوي سينما ميشويم، به شرط آنكه تكرارهاي خستهكننده و داستان بيربط و «لايتچسبك» فيلم آزارمان ندهد.
سینمای ما که همواره با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کرده اکنون در شرایط سخت تری قرار گرفته و بعد از این باید شاهد پیامدهای افزایش بنزین بر اقتصاد و صنعت سینما بود و اضافه شدن واژه جدید «سینمای بنزینی» به ادبیات سینمایی کشور!
بعضي فيلمسازها هم دليل اصلي بيرغبتيشان براي حضور در جشنواره را نوشتار تند بعضي از منتقدان در طول جشنواره اعلام ميكنند. آنها معتقدند گسترش فضاي مجازي در چند سال اخير باعث شده هر كسي نام خود را منتقد بگذارد و شان و منزلت فيلمسازان قديمي را ناديده گرفته و نكاتي را به عنوان ايراد درباره فيلم مطرح كنند كه هيچ ربطي به فيلم نداشته باشد و همين مساله به ظاهر پيش پا افتاده شرايط اكران را براي فيلمها سخت ميكند.
حالا مستندسازي يك جهان تا جايي پيش ميرود كه پايان آن هم با اين تضاد ميان كنش غيرمذهبي و باور مذهبي گره ميخورد. براي مخاطب ايراني اين پادافره پاياني جز پيچيدگي نيست؛ هر چند كنش نهايي غيرت براي غلبه بر مشكلاتش نيز امر پيچيدهاي نيست؛ گويي ما ميدانيم در اين سرزمين غبار و سرما، قهرماني چون غيرت، در فضاي روستايي- با تمام سادگي در روابط انساني- دست به چه عملي ميزند.
با كمي دقت به سينماي دو، سه سال گذشته ايران ميتوان ديد فيلمهاي ايراني چيزي براي عرضه در فيلمنامه ندارند. نه ميتوانند موقعيتهاي دراماتيكي بيافرينند و نه ميتوانند شخصيتپردازي قابلي روي پرده نمودار كنند. همه چيز به همان تصويري بازميگردد كه فيلمساز از بازيگران انتخابياش دارد. چون فلان بازيگر در فلان فيلم چنان بوده، چرا در فيلم من نباشد. پس شما دعوت ميشويد به يك فيلم تكراري با بازيهاي تكراري و از همه مصيبتبارتر پيرنگ تكراري.
«هزارتو» در پيچيدگي طبقاتي نهفته است. در اين همآميزي طبقاتي كه هيچ فردايي را براي كودك قصه متصور نيست و اصلا مسالهاش نجات كودك نيست.نماي ابتدايي و انتهاي «هزارتو» را بايد بهترين معرف اين دنياي پيچيده دانست.
داستان "سمفونی نهم" دائما در حال رفت و برگشت به گذشته و حال است و نقطه پیوند این زمان ملک الموت است.
چه خوشمان بیاید چه نه، در این زمانه تمام رسانهها به دنبال ارائه برنامه خود و جذب حداکثری مخاطب هستند و در راه رسیدن به این هدف از تمام ظرفیتهای موجود استفاده میکنند از ترکیبهای اینچنین داورهایی گرفته تا تولید برنامه حرفهای و خوش رنگ و لعاب.
فیلمنامه ی جوکر یکی از قویترین فیلنامه های دهه ی اخیرست که ما را با تاریخچه منفورترین نقش تاریخ سینما آشنا می کند.در سایر فیلم های بتمن هیچوقت از گذشته ی جوکر باخبر نیستیم اما این بار جوکر یا آرتور فلک است که فیلم را به اثری دیدنی تبدیل کرده است.
«هزارتو» کاملاً به بازی شهاب حسینی و ساره بیات وابسته است. شهاب حسینی بازیگریست که علیرغم سمپاتیک بودنش قابلیت ایفای نقش های مختلفی را دارد و به خوبی می داند چگونه بازی دو نفره ی مطلوبی را با بازیگر نقش مقابلش رد و بدل کند. در این فرآیند، گاه ساره بیات از او عقب می ماند؛ که در نهایت با عبور دادن نقش از خود می تواند خودش را به بازیگر مقابلش برساند.
مستند آپولو 11 که توسط «تاد داگلاس میلر» کارگردانی شده، تکیهاش را بر روی تصاویر تاریخی و نوارهای صوتیای قرار داده است.
در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰، با متزلزل شدن ساختار انعطاف ناپذیر نظام استودیویی و ورود استعدادهای تازه به سینمای آمریکا، نسل تازه ای از کارگردان های جوان(فیلمسازانی مثل آرتور پن، سیدنی لومت، جان فرانکن هایمر و سام پکین پا) از تلویزیون به سینما آمدند و دوران جدیدی را رقم زدند. در سال های بحران و رکود در سینمای آمریکا پن به عنوان فیلمسازی جریان ساز، پیشقراول این کارگردان ها بود تا جانی دوباره به سینما ببخشد.
پدید آمدن جوکر با چنین قدرتی زمینه های اجتماعی، و عصیان های فروخورده بسیاری از مردم را در کشورهای گوناگون، ازجمله آمریکا، زادگاه جوکر در خود دارد که توانسته، با مقوله های سیاسی و شرایط اجتماعی خود گره خورده باشد.
منتقد ارشد گاردین با دادن پنج ستاره کامل به فیلم «مرد ایرلندی» ساخته «مارتین اسکورسیزی»، این فیلم را احیای ژانر مافیایی در سینما دانست.
انتخاب و توصیف دقیق یک مکان در هر صحنه از نمایش یا فیلم، چنان پر اهمیت است که گاه از آن به معماری فضای داستان نیز تعبیر کرده اند. گاه پیش می آید که کارگردان یک نمایش یا یک فیلم، با نوعی دستکاری در فضای (Atmosphere) برخی از مکان ها، معماری دلخواه منطبق با ذهنیات خود و متناسب با فضای نمایش یا فیلم خود را به وجود می آورد تا مخاطب خود را به مکان واقعی یک رویداد نزدیک تر کند و بیش ترین تاثیر روانی را بر روی مخاطبان خود بگذارد.
هزارتو نیازهای دراماتیک شخصیت هایش را به شکلی حرفه ای و منسجم بین پرده های مختلف فیلم توزیع نموده و داستان اصلی را با وجود چند شاخگی تا انتها همین طور زنده و بِکر نگاه می دارد. در پایان با عبور از چارچوب ساختاری و محتوایی فیلم هزارتو، می توان گفت این فیلم همچنین در برگیرنده نکات و پیام های اخلاقی مهمی درمورد خانواده و روابط فی مابین آن است.
یادداشت «روبرت صافاریان» منتقد، نویسنده و مترجم حوزه سینما درباره «مسخرهباز» اشاره به الزامِ همراهی تکنیک، درام و جذابیت سینما با یکدیگر دارد.
ساختار مشغوش و تجربه گرایی فیلمساز سبب ندیده شدن برخی جنبه های مثبت فیلم از قبیل طراحی صحنه درخشان و فیلمبرداری چشم نواز فیلم شده است و از این حیث تلاش های این عوامل در کلیت ضعیف و ناهمگون فیلم عملا نادیده و مغفول واقع می شود.