نمایش «سه خواهر»، به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی نگین ضیایی که اثری اقتباسی از «سه خواهر» چخوف محسوب میگردد، در پی چارهجویی این مسئله است که به آنچه بیواسطه مشاهده و دیده میشود تا چه اندازه میتوان اعتماد و آن را تفسیر به رأی داشت.
شاید بزرگترین کاستی اجرایی چون «گورکن» را بتوان در نسبتی که با «رئالیسم» برقرار میکند دانست.
نمایش «تایتان» سختخوان و دیرفهم است. گویی اتصال گذشته اسطورهای بشر به آخرالزمانی که اینجا ترسیم شده امکان تفسیرهای بیپایان را ممکن کرده و بر سرگشتگی مخاطبان به شکل فزایندهای افزوده است. صدالبته این پیچیدگی روایت، فضلیت محسوب نمیشود و اصولاً کار هنر ساده کردن جهان پر از ابهام معاصر است.
این کار چندان تخت و بیفراز و فرود است که تحمل تماشاگر علاقهمند را به چالش میکشد و او باید قهقه خندههای پر سر و صدایش را به رخ همه تماشاگران عزیز برساند تا آنان نیز باری، تبسمی و لبخندی از سر صدق بزنند.
در این مطلب به دو اجرا میپردازیم از نسل جوان که نشانههایی دارد مهم از برای ما مخاطبان همیشگی تئاتر.
نمایش «گورکن» میتواند بهتر از این باشد، اگر که به مانند وودی آلن توان شوخیکردن با مرگ را بیش از این در چنته داشته باشد.
این هفته به دو اجرا میپردازیم که فضایی کمیک دارند و توانستهاند تاحدودی رضایت مخاطبان خویش را جلب کنند. دو اجرا از دو کارگردان جوان و خلاق کشور که دستی هم بر آثار سینمایی داشته و این روزها آثاری از آنان بر پردههای سینما یا پلتفورمهای نمایش خانگی است.
نمایش «شاید...» مملو از روابط ساختارنیافته و شکلنگرفته بین افراد مختلف است که در سطح و در دیالوگ باقی میماند؛ از رابطه کاوه با برادرش یعنی کاراکتر کیوان بهعنوان شخصیتی متمول و صاحب جاه و مقام تا کاراکتر داریوش بهعنوان روانپزشک او که گویی خود این درمانگر نیاز به تراپیست قهاری دارد. حتی تعاملات بین او و همسرش یعنی مهین فقدان تعریف درست از یک رابطه زناشوهری رو به انحطاط و فروپاشی را احساس میکند.
رضا آشفته در نقدی بر نمایش آرت به کارگردانی علیرضا کوشکجلالی نوشت: این نمایش هنرمندانه و فیلسوفانه نیست و حتی گزینش بازیگران نیز پیرو چنین منظر و خاستگاهی نبوده است.
کنسرت نمایش «کوچه عاشقی» در عین به تصویر کشیدن داستانی عاشقانه در خلال روایت داستانش به مضامین اجتماعی و فرهنگی نیز میپردازد.
«گنجشک مفرغی» استعارهای است از یک وضعیت نابهنگام، نشانهای از توسعهنیافتگی همهجانبه که قرار است از طریق خیالبافی، اندکی تحملپذیر شود و شاید با یافتن گنجی پنهان و ممنوع، سعادت دنیویی را ممکن سازد.
پویا سعیدی که در کارنامه هنری خود نمایش پرمخاطب و بیادماندنی لانچر ۵ را دارد، در این تجربه، نمایشنامه نوار استفان بلبر را با ترجمه علی امیرریاحی و با نام «نکبت»، همراه با گروه بازیگران حرفهای و نام آشنا تئاتر، ساخته و پرداخته است. متن و اجرا، پر دیالوگ و وفادار به نمایشنامه و با تلاشی برای حفظ فضا و موقعیت آن است.
اجراهایی چون «دوازده سیوشش» میل آن دارند که خود را رادیکال و سیاسی جلوه دهند و اینگونه شناخته شوند که گویا عقلانیت ابزاری سازمانهای بوروکراتیک دوران مدرن و پسامدرن را آماج نقد ریشهای کردهاند. اما در فقدان تئوری علمی و زیباشناسانه پیشرو، محصول کار اغلب این جوانان یک سمبولیسم سترون و ملالتبار است.
متن شهرام کرمی، متنی است فروافتاده که نمیتواند اندازههای یک آکادمیسین صاحب سبک را در ابعاد و اوتاد روشن نشان بدهد. اینکه ما صفحات حوادث روزنامهها را ورق بزنیم و به جستوجوی یافتن آدرسهای زیرخاکی برای یافتن گنجشکهای مفرغی باشیم، تحصیل حاصل است.
به نظر میآید اجرا این واقعیت مهم را تذکر میدهد که ایران امروز دچار گسست نسلی شده و دختری چون شیدا به این نسل تازه تعلق دارد و سبک زندگی متفاوتی انتخاب کرده و به لحاظ شخصیتی پیش از آنکه «تکلیفمدار» باشد، مطالبهگر است و در پی احقاق حقوق شهروندی خویش. این نسل ستیهنده که به انقیاد جایگاه نمادین پدر درنمیآید و در مقابل گفتارهای سوپرایگویی والدین و معلمان میایستد و تا حد امکان آنان را به چالش میکشد.
وقتی میشود یک متن ابزورد را تبدیل به کمدی ایرانی کرد این برتری یک کالبد نمایشی را نشان میدهد که همچنان قابلیت نو شدن را دارد و میتواند ما را دچار حیرت کند.
نشاندن لبخند بر صورت مخاطب این روزها خسته و مستأصل تئاتر، کاری است بس دشوار که نمایش «رجوع» تا حد زیادی از عهدهاش برآمده و چندان هم به دام ابتذال زمانه نیفتاده است اما مسئله مهم مربوط است به ابداعات فرمی که در توان اینقبیل اجراها نیست و به قول رندان قدیم؛ «سری که درد نمیکند را چرا دستمال ببندیم»
کیارش رُست با این خوانش نمادگرایانه، آن عاملیتی را که ژانکلود-کرییر در متن نمایشنامه مدنظر دارد را به محاق برده و هر نوع عاملیت انسانی را کمرمقتر نشان میدهد.
از یاد نبریم که در اصطلاحات حقوقی عبارت «کان لم یکن» به باطل شدن یک قرارداد مابین طرفین معامله اطلاق میشود که شرایط صحت عقد قرارداد به طور کامل در آن رعایت نشده و مستوجب ضرر و زیان یکی از طرفین شود. فرآیندی که بروکراسی مخصوص خود را دارد و این روزها به کرات در گوشه و کنار کشور قابل مشاهده است.
خارج از پیام های تامل بر انگیز نمایش،تبلیغ و پروپاگاندای تئاتر یا همان حواشی اش از متن بیشتر بود.دکور و طراحی صحنه به حدی بد بود که مخاطب را سردرگم می کرد.گذاشتن یک میز طویل که در هر دو سویش بازیگران نشسته اند ،گردن تماشاگر را اذیت می کرد.اگر نمایش به سه بخش تقسیم شود بخش پایانی آن ها دراماتیک وحوصله سر بر بود.
«نظام ابنعربی» تقلا و تمنایی است درخور توجه که هنوز فرم غایی خویش را نیافته است و همچون امری گشوده، به میراث گذشته مینگرد حتی اگر زیر بار گران تاریخ در حال لهشدن باشد.