منتقدان نقدهای خودشان برای فیلم Beetlejuice Beetlejuice را منتشر کردند و این اثر سینمایی نمرات خوبی از منتقدان گرفته است.
منتقدان نظرات خودشان درباره فیلم Joker: Folie à Deux را منتشر کردند و این اثر نمرات متوسطی از منتقدان گرفته است.
«نور شبح» Ghostlight اثری قابل تامل در کارنامه کلی اوسالیوان و الکس تامپسون محسوب میشود که جدای از فیلمنامه کم نقص و روان آن، از میزانسنها، ترکیببندی درست در نماه و روایت و البته سیر منطقی تکامل شخصیتها براساس رویدادهای درونی و بیرونی برخوردار است.
«مرا به ماه ببر» Fly me to the moon در قامت یک اثر قهرمانپرور و ملیگرا در سینمای هالیوود، نسخهای الکن است که در بیشتر بخشها از جمله نویسندگی و کارگردانی و تیم بازیگران و حتی بهرهگیری از یک تدوین و موسیقی اثرگذار که در چنین درامهایی بسیار مهم به شمار میروند، قابل قبول عمل نکرده و پس از طرح موضوع هم ضمن حرکت روی کلیشهها، با کشدار شدن و قابلپیشبینی بودن رویدادها مخاطب را دچار رخوت میکند.
«دادیو» Daddio براهمیت گفتوگو در جامعهای که فنآوری و شبکههای اجتماعی نوظهور در حال از بین بردن آن است، تاکید دارد و همین نقطه اتصال دو کاراکتر فیلمنامه با یکدیگر است.
برخلاف جهان سازی خاص و برداشتی نو از فولکلور ژاپنی و از همه مهمتر، پرداختن به یکی از مهمترین مشکلات دنیای امروزی، My Oni Girl به اثری تبدیل میشود که از تمامی ظرفیتهایش بهره نمیبرد و تنها سعی دارد با تمرکز بر دو شخصیت اصلیاش، به اثری خاص تبدیل شود. محصول کار، اثری به شدت فراموش شدنی است که هیچ جادویی در آن دیده نمیشود و حتی قابل پیشنهاد دادن به دیگران نیز نیست.
فیلم The Watchers با داستانی پراکنده و کارگردانی ضعیف و قرار دادن نقطه عطفها در موقعیتهای نامناسب جذابیت و وحشت خود را از دست داده و نتوانسته برای مخاطبان چیز منحصربه فردی را ارائه کند. این فیلم به ظاهر ترسناک حتی در رساندن پیام خود به مخاطب شکست خورده و در واقع به خلق اثری بیثبات و پیشپا افتاده دست زده که تاثیری ایجاد نمیکند و در یاد طرفداران این ژانر ماندگار نمیشود.
جلوههای ویژه ناکارآمد و بیکیفیت باعث شدهاند که برخی از صحنههای ترسناک تاثیر لازم را نداشته باشند. The Exorcism با وجود داشتن ایدههای جالب و حضور بازیگران مطرح، به دلیل مشکلاتی در فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی و جلوههای ویژه نتوانسته است به عنوان یک فیلم ترسناک موفق عمل کند.
ملاقات با جادوگر که با ریتم تندی آغاز شده بود در اواخر، ریتمش را از دست داد و افول کرد. چیزی که از این اثر بعید بود در حالیکه مخاطب انتظار داشت، فیلم ریتمش را از دست ندهد.
آخرین فیلم بکر، براساس ماجرایی واقعی، اثری سرد و تکاندهنده از رابطههای انسانی در یک سلول زندان است. سبک مستندگونه فیلم، بدون تمامی عناصر نمایش ـ مثل موسیقی ـ مضمون اعتماد و خیانت را بسیار مؤثر از کار در میآورد.
در فیلم قبلی شاهد پختهتر شدن کاراکترها و درگیری آنها با مسائل جدیتر بودیم. این قضیه در «پسران بد ۴» نیز تکرار شده است؛ برای نمونه، روابط خانوادگی اهمیت بیشتری دارند، به ویژه سر و سامان گرفتن مایک و ارتباط او با پسرش آرماندو یکی از نقاط عطف داستان این فیلم است.
فروش فیلم پول وپارتی صرفا به خاطر کمدی بودن فیلم و پیشینه کارگردان اثربوده و فیلم ارزش سینمایی خاصی نداردبه عبارت دیگر فروش یک اثر نشانه کیفیت آن نیست. این فیلم شاید شوخیهای زننده و جنسی نداشته باشد اماشوخیهای آن درابتذال کم ازآن شوخیها ندارد.
فیلم Borderlands نتوانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد و ظاهرا نتوانسته اقتباس سینمایی خوبی از بازی ویدیویی باشد.
«پول و پارتی» آخرین ساخته سعید سهیلی با بازی ساعد سهیلی و پردیس احمدیه است که روزهای اکران عمومی خود را سپری میکند؛ اثری که قصد داشته سینمای هند را ایرانیزه کند، اما خروجی آن فیلمی ماقبل از سینمای بالیوود شده است.
ساعت ۶ عصر را نمیتوان نقد کرد، چون کسی نمیتواند با آن وارد چالشی جدی شود که حالا در این چالش طرف کار بایستد یا روبهروی آن. با چیزی طرفیم که اساسا معنای فیلم سینمایی نمیدهد و این حکمی نیست که براساس سلیقه من یا شما صادر شود یا براساس یک دیدگاه بهخصوص راجعبه هنر و سینما استنتاج شده باشد. این حکم بدیهی است که با استناد و ارجاع به بدیهیترین اصول و چهارچوبهای هنر سینما میشود به آن رسید.
مشکل اصلی ساعت 6 صبح پرداخت و اجرای ضعیف مدیری از سوژهای است که فیالنفسه سوژه بدی نیست اما همین سوژه نسبتا خوب آدم کاربلدی میخواهد تا با پرداختی درست آن را تبدیل به فیلمی پرکشش نماید. «ساعت 6 صبح» بار دیگر این فرضیه را اثبات میکند که مهران مدیری برای ساخت یک اثر ماندگار احتیاج به زمان بیشتری به اندازه یک سریال دارد و زمانی که قرار است یک داستان را در طول90 دقیقه جمع و جور کند عاجز میشود.
فیلم از لحاظ فرم در تمامی سطوح ضعفهای آشکار دارد و انگار در یک شهر هرت بیقانون، فیلمبرداری شده است.ریتم فیلم بسیار کند و حوصله سربر است و مخاطب بیش از ۱۵ دقیقه دوام نمیآورد و بر خی سالن را ترک میکردند.
دقایق پایانی فیلم که صحنه در تصرف نویسنده، کارگردان و بازیگر است، جذابیتهایی دارد که از فیلمهای معمول پلیسی ایرانی انتظار ندارید، هر چند از شخصیت مهران مدیری دور نیست، اما این دقایق آخر از پس حل و فصل چالشهای مهم فیلم از آن جمله شخصیتپردازیهای ناقص، خردهداستانهای رها شده، منطق داستانی ضعیف و شلوغی بیمعنی صحنه بر نمیآید.
دومین ساخته سینمایی حسین دوماری و پدرام پورامیری، نسبت به فیلم نخستشان (جاندار)، چند گام به عقب محسوب میشود.
کوین کاستنر پس از بازیگران بزرگی چون جان وین و کلینت ایستوود، یکی از شمایلهای جاوادانهی ژانر وسترن است. او در دورانی که ژانر وسترن به تمامی رو به افول بود و اصلا باید آن را ژانری مرده در نظر میگرفت که کلینت ایستوود بزرگ هم آن را کنار گذاشته است، یک تنه سراغ ساختن فیلمهایی این چنین رفت تا سینمای محبوبش را از خطر مرگ حتمی و فراموشی نجات دهد.
فیلم سینمایی «شین» درامی است دلهرهآور با مایههای ترسناک که تلاش شده با تکیه بر یک ماجرای واقعی از بستری ایرانی و اینجایی برای بسط مفهوم ظلم و تاوان سنگین آن از گذشته تا حال بهره ببرد.
دومین ساخته سینمایی مهران مدیری بهواسطه عدمطراحی راهکارهایی موجه در هنگام بحران، به فیلمی با ریتم کند تبدیل شده که نمیتواند انتظارات حداقلی مخاطب را پوشش دهد.
فیلم «آبی روشن» دومین اثر سینمایی بابک خواجهپاشا پس از فیلم «در آغوش درخت»، در زمره فیلمهای معناگرا با نگاهی عرفانی و جادهای است.
سریال انیمیشنی «سوسیس پارتی: فودتوپیا» میتواند برای مخاطبان عادیتر، دلسردکننده باشد. فحاشیهای بیپایان، خونوخونریزیهای غذایی و شوخیهای جنسی توهینآمیز، به آن هوشمندی و بامزگی که سازندگان انتظار داشتند، از آب درنیامدهاند.
فیلم روایت ناتمام سیما یکی از آثار جدید به نویسندگی و کارگردانی علیرضا صمدی است که متاسفانه از الگوی اصغر فرهادی پیروی کرده و در این زمینه هم موفق عمل نکرده است.
علیرضا معتمدی در «چرا گریه نمیکنی؟» باز هم بخشی از زندگی شخصی و تجربههای تلخ و سهمگین خود را مقابل چشمان ما تماشاگران عرضه میکند، اما تاثیرگذاری فیلم فقط محصول نمایش این ویرانی و زخم درمان نشده نیست.
حالا کوین کاستنر که از هنرپیشههای جمهوریخواه سینمای آمریکاست، با کارگردانی یک فیلم وسترن به صحنه برگشته است و همین کنجکاویهای زیادی را برمیانگیزد؛ اما این چنان معنا نمیدهد که هرکس فیلم را دید، همانقدر که قبل از دیدنش مشتاق بود، همچنان راضی باشد. نکته اینجاست که این فیلم نه کیفیت مناسبی دارد و نه از لحاظ محتوایی، حداقل هوشمندی و ظرافت هنری در آن رعایت شده است.
منتقدان نقدهای خودشان برای فیلم Deadpool & Wolverine را منتشر کردند و نمرات خوبی به این فیلم دنیای سینمایی مارول دادند.
از همان ابتدا مشخص میشود که سازندگان فیلم هیچ علاقهای به ساختن فیلمی شبیه به آثار متداول این روزگار ندارند. قهرمان قصه همان قهرمان تیپیکال دههی ۱۹۸۰ میلادی است که از پس هر مشکلی به راحتی بر میآید و داستان هم همان داستانهای سادهای است که معماهایش به سادگی حل میشوند و قصه بدون هیچ مشکلی پیش میرود.
انیمیشن «فیلم گارفیلد» این حقیقت تلخ را یادآور میشود که آیندهی بسیاری از فیلمهای سرگرمکنندهی مخصوص کودکان تبدیل شدن به تبلیغات رنگارنگ است. در یک کلام باید گفت که کل این فیلم همان دوشنبهی وحشتناک برای گربهی نارنجیرنگی است که تنبلی مشهور او در طول تقریبا ۵۰ سال مطمئنا سزاوار تلاش و توجه بیشتری بوده است.
Ultraman: Rising یکی از چشمنوازترین و جذابترین آثار سینمایی ۲۰۲۴ است. اگر از ضعف اثر در خلق شخصیت منفی قابل قبولی و گنگ بودن بخشهایی از داستان چشم پوشی کنیم، با انیمیشنی طرف هستیم که از هر لحاظ کامل، زیبا و تاثیر گذار است و بدون ایراد، در کنار سکانسهای اکشن خارق العادهاش، پیامش را نیز به خوبی میرساند.
این فلیم نه تنها یک روایت نسبتا درست تاریخی، بلکه یک بیانیه قوی درباره حقوق زنان و مبارزه برای برابری است. به طور کل Firebrand موفق میشود تا داستانی جذاب و با احساس را برای مخاطب تصویر کند و همزمان بینشی عمیقتر از دورهای پیچیده و ناپایدار در تاریخ انگلستان به مخاطب ارائه کند.
فیلم «پادشاهی سیاره میمونها» به استانداردهای بالای فیلمهای قبلی به کارگردانی مت ریوز («طلوع سیاره میمونها» و «جنگ برای سیاره میمونها») نمیرسد. درست است که وس بال به عنوان کارگردان توانسته فضا و ارتباط معنایی فیلمهای قبلی که توسط ریوز و روپرت ویات قبل از او ایجاد شده بود، حفظ کند اما این فیلم خلاقیت، لحن تاریک و تراژیک فیلمهای قبل از خود را ندارد.
The Boy and the Heron دست مخاطبش را گرفته و به جهانی خارق العاده و جذاب میبرد. انیمیشن اثر تماماً آن حس رویایی آثار میازاکی را حفظ کرده و موسیقی بینظیر هیسایشی حال و هوای آن را زیباتر کرده است. اما برخلاف آثار قبلی او، میازاکی چنان زیر و بم مکانها و جهان جدیدش را نشان میدهد و بیشترشان به صورت رمز و راز باقی میمانند. به هر حال، با اثری رو به رو هستیم که شاهکار است و به تجربهای خاص و فراموش نشدنی برای مخاطبش تبدیل خواهد شد.
سنتها و آیینهای بومیان آمریکا در فیلم Fancy Dance به شیوهای زیبا و معنادار به تصویر کشیده شدهاند. این عناصر فرهنگی نه تنها به عمق و غنای داستان کمک میکنند بلکه به مخاطبان فرصتی میدهند تا با تاریخ، هویت، و ارزشهای بومیان آمریکا آشنا شوند.
فیلم In A Violent Nature شاید فیلم موفق و شاهکاری نباشد، اما احتمالا بتواند از پس سرگرم کردن طرفداران ژانر اسلشر تا حدودی بر بیاید و بتواند نیازهای آنها را به عنوان انتظاری که از یک ژانر اسلشر دارند بر آورده کند.
فیلم Fly Me to the Moon با هنرنمایی چنینگ تیتوم و اسکارلت جوهانسون توانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد.
فیلم Longlegs اثری در ژانر وحشت و معمایی به شمار میرود که توانسته نمرات بسیار خوبی را از منتقدان دریافت کند.
فیلم «A Family Affair» اثری تا حد امکان معمولی از نتفلیکس است که قبلاً بارها دیدهایم و در آینده نیز بارها خواهیم دید.
پلیس بورلی هیلز: اکسل اف سکانس آغازین و پایانی خوبی دارد، اما با میانهای طولانی و حتی وحشتناک خستهکننده مخاطب را به سمت خواب پیش میبرد؛ با این تفسیر حس نوستالژی، ادی مورفی و یک اکشن قدیمی نکاتی است که میتواند فیلم را برای طرفداران این فرنچایز برای یک بار دیدن سرگرمکننده کند.
«مکس دیوانه: جاده خشم» اثر مهمی در تاریخ سینما است. دلیل این موضوع به برآورده شدن آرزوی بسیاری از اکشنسازان در آن فیلم بازمیگردد.
نقد فیلم «نگهبانان» -یا «ناظران»- (The Watchers) را در این مطلب میخوانید
«مسافر» از لحاظ مضمونی و شخصیتپردازی، اعتنای ویژه به واقعیتهای تلخ اجتماعی و نمایش جربزه و سرتقی قاسم، یادآور روزگار تلخ فیلم «سفر» (۱۳۵۱) بهرام بیضایی و زرنگی و شهامت کودکان آن است و از لحاظ فرمی، تمهیدات کیارستمی، نظیر استفاده از نابازیگر و نورپردازی، صدابرداری و دکوراسیون طبیعی، اشتراکات نئورئالیستی فیلم با «یک اتفاق ساده» (۱۳۵۲) سهراب شهیدثالث را نشان میدهد. در «مسافر»، بسیاری از مضامین این فیلمها در مورد کودکان، خانواده و جامعه تکرار میشوند؛ درعینحال برخی از مسائل نیز با برداشتی جدید به نمایش درمیآیند.
فیلمهایی مانند «تگزاس» که اثری ماقبل نقد است، تنها قادر است که سلیقه هنری و فرهنگی مخاطب را تنزل ببخشد، هیچ کارکرد هنری ندارد و کاری است که تاریخ انقضا دارد و فراموششدنی است.
فیلم Hit Man کمدی سیاهی محصول سال ۲۰۲۴ است که به کارگردانی ریچارد لینکلیتر توسعه یافته است.
یکی دیگر از فیلمهای اخیری که در سبک ترسناک ساخته شده و المانهای کمدی هم در آن به چشم میخورد فیلم Tarot است؛ در ادامه همراه باشید تا ببینیم چگونه میز کارتهای تاروت محکوم کنندهی انسانها به سرنوشتی بیرحم هستند.
فیلم لینکلیتر قرار است یک کمدی سیاه اکشن باشد اما در لحظاتی در ژانر نوآر قرار میگیرد و این پتانسیل را دارد که به یک کمدی عاشقانه هم تبدیل شود. فیلم در گیشه شکست کامل خورده است اما نقدهای خوبی دریافت کرده است. امتیاز راتن تومیتوز فیلم به اندازه بعضی از بهترین فیلمهای لینکلیتر است. اما «آدمکش» بدون شک بهترین فیلم او نیست.
فیلم Mother's Instinct، یکی از آثار کم سر و صدایی است که اخیراً به نمایش درآمده است؛ فیلمی پیچیده، غریب و در عین حال عمیق.
فیلم پنجره پشتی یا Rear Window محصول ۱۹۵۴ در ژانر هیجانانگیز و رازآلود از آثار برجسته آلفرد هیچکاک و البته سینمای کلاسیک جهان میباشد.
همواره وقتی حرف از سینما میشود نام جان فورد کارگردان بزرگ آمریکایی، همچون الماس میدرخشد. از طرفی وقتی حرف از ادبیات آمریکا میشود؛ اینبار نام جان اشتاین بک است که درخشیده و خودنمایی میکند.