نقدی بر فیلم «نهنگ» به کارگردانی دارن آرونوفسکی؛ شکوه بازیگری
«نهنگ» به مثابه «موبی دیک» هرمان ملویل، قصه یک ضدقهرمان است که در اثر اقتباسی جدید به انفعال رسیده است. موبی دیک نهنگ سفید چالاک و وحشی رمان ملویل دستنیافتنی و جنگجو است و از کشتن ترسی در خود راه نمیدهد. او یک قاتل واقعی است، اما نهنگ آرونوفسکی روایت نهنگی تنها و منزوی است که به مرگ خودخواستهاش تن میدهد. اساس تشابهات نمادین بین «نهنگ» و «موبی دیک» ناقص است و بر پیکره فیلم ضربه میزند.
نگاهی به «فیلم نهنگ»؛ ناقوسِ مرگِ سینمای دارن آرونوفسکی!؟
فیلم هرچقدر که پیش میرود ما آرام آرام متوجه میشویم فیلمساز در انتخاب، پروراندن و جایگذاری ایدهها در دل داستان ناموفق است؛ چنانکه در پایان فیلم به طرز مبالغهآمیزی احساس میکنیم که اساسا التذاذ هنری چندانی را از سر نگذراندهایم و صرفا با یک فرد چاق و مصائب مفرطش از نزدیک همراه بودهایم.
نگاهی به فیلم «نزدیک»؛ گویی مرگ سایهاش را بر این تاکستان انداخته
هنرِ لوکاس دونت فیلمساز، در کار با این فضاهای طبیعی و صداهایی است که از محیط میگیرد. او با این چیزها، داستانش را روایت میکند. انگار این صداها باشند و تصاویری امپرسیونیسموار فیلمبرداری شده در نماهای حرکتی فیلم، که روایت را پیش میبرند. خبری از داستانگویی به شیوهی متعارف نیست. هر چند نوعی وحدت موضوعی وجود دارد، که فیلم را به یک فیلم داستانی معمول شبیه میکند.
نگاهی به فیلم «نهنگ»؛ دنیای درون هیولا
فیلم «نهنگ» جنبههای گوناگون نهادهای قدرت را که به شیوهای فوکویی در سطوح مختلف جامعه پخش شده و سیطرهی هیولاوار این نهادها را بر زندگی و سرنوشت انسانها به نمایش میگذارد و وزن آموزش و پرورش، کلیسا، بهداشت و درمان، رسانه، بانکها و پول را که مدام فربهتر از گذشته بر زندگی انسانها مستولی شدهاند و امکان حرکت را از او سلب کردهاند، مورد اشاره قرار میدهد.
نقد فیلم «دختر خموش» (The Quiet Girl) به کارگردانی کولم بایرید؛ مسکوت مانده
عناصر روایی و محتوایی فیلم به قدری با عناصر سبکی و شکلی فیلم همخوان شدهاند که هر لحظه عطش و اشتهای مخاطب برای دریافت لحظههای بعدی فیلم بیشتر و سیریناپذیرتر میشود. حتی صداهای جیرجیرکها و پرندگان و بادهای گاه و بیگاه در طول فیلم دیگر به صورت آمبیانس و صداهای محیطی نیستند و بخشی از جهان متنی فیلم را تشکیل میدهند.
نگاهی به فیلم «زنی در برلین»/ جنگ جهان ما را تغییر میدهد
آنچه مرتبط با خشونت علیه زنان در سینما مطرح است را می توان در فیلم های بسیاری شاهد بود و مثال های بسیاری را آورد. حتی مستند های بسیاری در سراسر دنیا در رابطه با انواع خشونت ها و زنان را می توان دید. ازدواج های زود هنگام، تجارت دختران و انواع رنج های سختی که بر آنها می رود.
نگاهی به «خانواده فیبلمن»؛ جادوی سینما از دریچه چشم فیلمساز کارکشته
آنهایی که «خانواده فیبلمن» را دیدهاند میدانند که فیلم در اوج تمام میشود. با یک سکانس باشکوه احساسبرانگیز که دیوید لینچ به صورت افتخاری جلوی دوربین اسپیلبرگ رفته تا نقش جان فورد کبیر را بازی کند. مثلث مردان بزرگ: اسپیلبرگ و لینچ و روح جان فورد سکانسی خلق کرده که باعث شده پایانبندی نفسگیر داشته باشیم و به ستارههای فیلم اضافه کنیم.
نگاهی به فیلم «تار»؛ زنی که قربانی خودشیفتگی شد
در «تار» با قصه زنی موسیقیدان مواجهایم که از یک سوپرمن به بدمن تبدیل میشود. در واقع تار قربانی خودشیفتگیهای خودش میشود. گرچه در این سقوط، پلشتیهای جامعه و سازوکارهای رسانهای هم بیتاثیر نیست. از این رو شاید گزافه نباشد که بگویم فیلم «تار» روایتی از تراژدی مرگ تدریجی فرد و جامعه در یک دیالکتیک اجتماعی است. چهبسا بتوان آن را به نوعی نقد بر نظم فرهنگی موجود در سرمایهداری متاخر دانست که در آن صعود و سقوط آدمها در مرز باریک قرار دارد.
نگاهی به فیلم «چپ راست» ساخته حامد محمدی؛ دیرهنگام
اگر فیلمساز در پرداخت چنین ایدهای از ابزارهای دراماتیک دراختیار خود ازجمله همان موضوع جابهجایی سهوی فرزندان دو خانواده که ضرورتهای نمایشی بعدی را ایجاب میکرد استفاده خلاقانهتر و فکر شدهتری مینمود و اگر شاخ و برگهایی نظیر دو پرستاری که در جابهجایی دو نوزاد سهوا مقصر بودهاند و عشق فکر نشده و بدون مقدمه بازپرس پرونده و پرستار جوان که ظاهرا به عنوان خردهپیرنگ به کار گرفته شدهاند اتصال درست و دقیقی با خط اصلی داستان داشتند با محصولی بهتر و قابل دفاعتر مواجه میبودیم.
تحلیلی بر فیلم «مثلث غم» به کارگردانی روبن اوستلوند؛ نابرابری مدنی
فیلمساز سوئدی تلاش کرده تا وضعیتهای به ظاهر پایدار شخصی و اجتماعی و روانی سوژههای انسانیش را در هر سه پرده اثرش به چالش بکشاند و به مخاطبش بگوید که هیچ امر مطلقهای در جهان مدرن پایدار نیست و الگوهای برساخت حکومتی اگرچه برای سعادت بشر با سلایق مختلف طراحی و به اجرا گذاشته شدهاند اما تمامی آنها بر اساس تغییر و دگرگونی انسان به نقص و فروپاشی میانجامد و رویشهای نو مجددا بر پایه عناصری چون پول و قدرت به ناپایداری نیل میکند.
نگاهی به فیلم "در آغوش درخت"؛ لطیف، شاعرانه و انسانی
در آغوش درخت نه تنها در لیست بهترین فیلم اولیهای جشنواره امسال است، بلکه پتانسیل آن را دارد که به عنوان نمونه ی قابل توجهی از سینمایی که با بهرهگیری از حال و هوای بومی در فضایی غیرآپارتمانی و با پیامی انسانی و اخلاقی ساخته شده مورد توجه قرار گیرد.
نگاهی به فیلم «سینما متروپل»؛ جانپناهی به نام سینما
تازهترین ساخته محمدعلی باشه آهنگر از زاویه متفاوتی به جنگ ایران و عراق میپردازد میپردازد و در این بین میکوشد با زبانی پر از نیش و کنایه، در برابر نگاهِ بستهای که در سینما بوده و هست مقاومت کند.
نگاهی به فیلم « آنها مرا دوست داشتند»؛ ایده مرکزی مناسب با رویکرد ملودراماتیک افراطی
فیلم علیرغم ایده مرکزی مناسبی که برای تاثیرگذاری جدی در میان مخاطب در اختیار دارد با رویکرد ملودراماتیک افراطی کارگردان و بی اعتنایی او برای طراحی میزانسنهای متناسب با صحنه در حال اجرا، کم رمق جلوه کرده و سروشکلی تلویزیونی به خود میگیرد.
نگاهی به فیلم "کاپیتان"؛ رنج و امید در یک قاب
کاپیتان، در کارنامه حمزهای، جهش و پیشرفت قابلتوجهی بهحساب نمیآید و هرچند که در مفهوم و رویکرد اجتماعی و اخلاقی در جایگاهی بالاتر از فیلم اول او یعنی آذر قرار میگیرد اما در کارگردانی به چالشی برای او بدل نمیشود.
«شماره ۱۰» روی شانههای سینما
«شماره ۱۰» با همه جذابیتش با مشکل بزرگ همذاتپنداری با قهرمان روبروست. درست زمانی که دلتان میخواهد جای دیدن صحنههای مهیج با قهرمانتان بمانید و او را در خلوتش بیشتر بشناسید شما را به فرسنگها دورتر از این لذت پرت میکند.
نگاهی به فیلم "هفت بهار نارنج"؛ فیلمی که به علی نصیریان مدیون است
فیلم "هفت بهارنارنج" به بازیگر نقش اول خود علی نصیریان مدیون است که بسیاری از خامیهای یک فیلم اولی را پوشانده است.
نگاهی به فیلم "روایت ناتمام سیما"؛ فیلمی با لکنت در تشریح ارتباطات و بدون منطق در اتفاقات
فیلم "روایت ناتمام سیما"، در تشریح غالب ارتباطات شکلگرفته در فیلم دارای لکنت است و در نمایش اغلب اتفاقات و رخدادها، بدون منطق.
درباره فیلم "سرهنگ ثریا"؛ روایتی نیمبند از دامگذاری منافقین
متأسفانه با وجود دهها تواب و عضو سابق سازمان منافقین که در اروپا یا در ایران بهسر میبرند، اما فیلمهای سالهای اخیر درباره سازمان در برهه پس از انقلاب از ضعف جدی در بخش تحقیقات برخوردار است.
نگاهی به فیلم «سینما متروپل»؛ سینما پارادیزوی ایرانی در روزهای حصر آبادان
«سینما متروپل» یک سینما پارادیزوی کاملا ایرانی است که در زمان حصر آبادان روایتگر بسیاری از شاخصههای ایرانی است.
نگاهی به «آنها مرا دوست داشتند»؛ فیلمی که فاصله تماشاچی را با سینما بیشتر میکند
«آنها مرا دوست داشتند» یکی از فیلمهایی است که سبب دوری و قهر و فاصله بیشتر تماشاگران با سینمای ایران خواهد شد تماشاگرانی که مدتهاست به دلایل مختلف از سینما فاصله گرفتهاند و وجود و اکران فیلمهایی همچون این فیلم نیز در تقویت دوری تماشاچی از سینما اثر بیشتری خواهد داشت.
درباره فیلم «وابل»؛ رگبار رایج رنجها
رنج هنگام سکون، آزارندهتر و از پا براندازندهتر است. سکون، نقطه شروع مرگ تدریجی است و ابتدای ویرانی.
درباره فیلم «سینما متروپل»؛ فروریختن در برابر بیفرهنگی
ترسناکترین بخش جنگ، تخریب و انفجار و کشتارش نیست، آن زمانی است که فرهنگ متوقف میشود و از زایش باز میماند.
«گل های باوارده»؛ جذاب اما برای سرمایهگذار
این بیم وجود دارد که برخی از سازمان ها یا نهادها، برای تبلیغ خود از واقعیت های دوران هشت سال جنگ تحمیلی، بهره یا سوءبهره ببرند.
نگاهی به فیلم سینمایی «وابل»؛ نکبت و فقر؛ خروجی سینمای اجتماعی؟
سئوالی که هنگام تماشای «وابل» ذهنم را مشغول کرد این بود که چرا سینماگران اجتماعی ساز ما فقط باید از این زاویه خاص به اجتماع بنگرند؟ چرا به تصویر کشیدن این همه سیاهی و نکبت و فقر باید در دستور کارشان باشد؟
نگاهی به فیلم «گل های باوراده»؛ قصهای جذاب و پر کشش با پرداختی ناقص و کمرمق
در سال ۱۳۵۹ همزمان با جنگ تحمیلی، تعدادی از مهندسین پالایشگاه نفت آبادان در تلاش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای آن است، پالایشگاههای دیگر را ترمیم کنند. موضوعی که دستمایه فیلم جدید مهرداد خوشبخت با عنوان «گلهای باوراده» قرار گرفته است.
نگاهی به «بعد از رفتن»؛ یک فیلم خالی
«بعد از رفتن» یک فیلم بیمسئله و به معنای واقعی کلمه، خالی است. فیلم آنقدر کند است و هیچ اتفاقی در آن نمیافتد که تنها برای خوابیدن در سالن سینما مناسب است.
نگاهی به «های پاور»؛ درخشان در ساختاری بسیار ضعیف
هادی محمدپور در نخستین ساخته سینمایی خود به سراغ یکی از بخشهای مهم نظامی و ابتکاری دوران هشت سال دفاع مقدس رفته است اما از لحاظ ساختار و فیلمنامه به شکل صحیح به این موضوع پرداخته نشده و آن را به یکی از ضعیفترین فیلمهای حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بدل ساخته است.
نگاهی به فیلم «شهر خاموش» ساخته احمد بهرامی مادرانهای بیرحمانه لابلای آهن قراضه
«شهر خاموش» دومین ساخته احمد بهرامی داستان زنی را روایت میکند که به امید یافتن فرزندش از زندان آزاد شده تا جویای حال و زندگی او شود و به آرامش برسد اما در وضعیت بغرنجی قرار میگیرد و مجبور میشود با نومیدی کامل آرامش را در مرگ و در له شدن میان دستگاه پرس آهن قراضه جست و جو کند.
نگاهی به فیلم «اتاقک گلی» ساخته محمد عسگری عاشقانهای زیبا در وضعیتی ملتهب
عملیات مرصاد و جنایاتی که منافقان در این عملیات بر مردم شهرها و روستاهای مرزنشین آن هم در پایان جنگ رواداشتند یکی دیگر از برگهای تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی است. برگی که محمد عسگری و پدرام کریمی آن را در بستر یک ماجرای عاشقانه و خانوادگی روایت میکنند.
نگاهی به فیلم «های پاور»؛ وقتی کمیت فرم و محتوا لنگ است
هادی محمدپور برای نخستین فیلم بلند سینمایی خود، دست بر روی سوژه سختی گذاشت که بیتعارف، موفق نشد از پس آن برآید.
درباره فیلم «گل های باوارده»؛ پول نفت...
قصه گلهای باوارده پس از حدود نیم ساعت از فیلم با شکل گیری یک درام حداقلی برای اثر سینمایی اینچنین، سر و شکل میگیرد. البته فیلم در استفاده از انفجارهای رایج در فیلمهای جنگی، خیلی اقتصادی و به اندازه رفتار میکند؛ چراکه قرار بوده این جلوههای در خدمت منطق قصه بادش، نه آنکه خلاءها و حفرههای آن را پوشش دهد.
نگاهی به فیلم «آنها مرا دوست داشتند»؛ جیغ، دعوا، نازنین زاغری و شعار!
پرداخت شخصیتها و بازیها در فیلم بهگونهای است که میتوان گفت، کارگردان فیلم بر بازیگران آن تسلطی نداشته است. «امیر جعفری» چیزی را که دوست دارد و خوب بلد است، باز هم به نمایش میگذارد، با چاشنی حرفهای شعاری بدون توجیه برای موقعیت درام.
درباره فیلم «غریب»؛ در خدمت و غفلت ادبیات
فیلمسازان ایرانی هنگام ساختن پرتره شخصیتهای ملی، بیشتر تحت تأثیر این رویکرد قرار میگیرند که انگار هرچه انتخاب بازیگر و گریم او به شخصیتهای واقعی تاریخی نزدیک باشد و هرچه رویدادهای واقعی، واقعی به تصویر کشیده شده باشند، کار موفقتر است.
نگاهی به فیلم «وابل»؛ عذاب "اجتماعی"
کارگردان به واسطه سالها حضور بهعنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران، طبیعی است که در تصویر، قاببندی، میزانسن، طراحی لوکیشن و غیره اثر قابل قبولی ارایه کند اما مشکل فیلمش در دو چیز است: استراتژی فکری و قصه.
درباره «در آغوش درخت»؛ در چالش فیلمهای آپارتمانی و بیابانی
در برخی گوشههای داستان و مهمتر از همه، نام فیلم که از جایی به بعد، داستان و مشخصا، سکانس آخر فیلم را لو میدهد. بین «آغوش» و «درخت» دستکم یکی شان باید حذف شود تا از این بلا برهد.
درباره فیلم «گل های باوارده»؛ تریلر پالایشگاهی
«گلهای باوارده» از معدود ساختههای سینمای مقاومت است که طی آن، فردیت در راستای منافع ملی کنار رفته و یک کوشش جمعی به شیوه صحیح دراماتیک به تصویر درمیآید.
«در آغوش درخت»؛ هبوط در هیاهو
هر گاه در سینما، روانشناسی با اخلاق و عقیده، در هم تنیده اند، نتیجه کار، اثری درخشان و ماندگار خواهد بود.
نگاهی به فیلم «در آغوش درخت»؛ چالش بدون پشتوانه
نخستین ساخته بابک خواجهپاشا، فیلم خلاقانهای نیست. سوژه کهنهای دارد و در برابر این سوژه، پرداخت مبتکرانهای صورت نگرفته است.
نگاهی به فیلم «اتاقک گلی»؛ سینمای حسرت
«اتاقک گلی» به هر حال از سطحی دستکم متوسط برخوردار است که غصه هدررفت بودجه و اعتبار تخصیص یافته به آن را نمیتوان خورد اما این افسوس را به همراه دارد که ای کاش چنین آثاری با میزانی از واقعبینی و دقت در شکل دهی یک اثر حرفهای، بر نسل جوان ما بتواند تاثیر مطلوبی بگذارد.
درباره فیلم «های پاور»؛ سینمای ضدارزش
آیا این انتخاب تکراری به مسائل فرامتنی، ازجمله اشتغال فرزند شهید در مسولیت به نسبت عالیرتبه دولتی برمیگردد؟ فرآیند سفارش ساخت اثر به سازندگانش چگونه بوده است؟ کارگردان اثر در خود توان پذیرش این مسوولیت را میدیده است؟ آیا کارگردان اثر تواناییهای فنی لازم را داشته اما شرایط بهگونهای بوده که در آفرینش یک اثر کیفی مطلوب ناموفق شده است؟ ناظران کیفی طرح چه کسانی بودهاند و مسوولیت خود را چگونه به انجام رسانده اند؟ و....
درباره فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا»؛ یک پرتره هدررفته
در ثلث پایانی فیلم، مخاطب متوجه گرایش این شخصیت به سازمان میشود. سکانس مذکور در اجرا هم موفق بوده است اما زمینهچینیهای لازم برای این امر ابدا کافی نبوده است. طوریکه مخاطب حتی شاید حس کند شخصیت دچار یک جنون ناگهانی شده است.
نشست خبری جای کسب خبر است؛ نقد کردن زمان اکران فیلم
حمیدرضا مدقق معتقد است: «نشست خبری جای نقد نیست، نشست خبری اسم خود را دارد و آمدهایم اطلاعات و خبر کسب کنیم.»
نگاهی به "شماره ۱۰"؛ آزادهای که به زندان بازمیگردد
"شماره ۱۰" یک فیلم فرار و گریز دفاع مقدسی است که کمتر در سینمای ایران دیده میشود. خط روایت، قصه فیلم، بازیها و طراحی صحنه و لباس یکدستی خوبی برای یک فضای تیره و تار و گریز از زندان شکل بخشیده است که هدف مهمی را در پایان دنبال میکند.
نگاهی به فیلم «یادگار جنوب»؛ بازنده تنهاست!
پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری فیلمسازان جوان سینمای ایران در دومین تجربه کارگردانی مشترکشان به سراغ روایت قصهای چندلایه و پرتعلیق رفتهاند.
درباره «کاپیتان»؛ حضور منطقی «کریم باقری» در فیلم
«کاپیتان» هر چند این شاخصها را تا حدودی در خود دارد اما واقعیت این است که با یک نگاه حساب شده، به پرداخت و سرانجامدهی متفاوت از قصهای پرداخته که فضایش در تعدادی از فیلمهایی پیشتر تجربهشده، به نمایش درآمده است. در ضمن نباید فراموش کرد که «کاپیتان» یک فیلم کودک و نوجوان با استاندارهای مشخص و رعایتشده است.
«روایت ناتمام سیما»؛ سقف این آسمان کوتاه است
دیدن یا اندیشیدن؟ مساله برای سینما این است. آیا ما فیلم می سازیم که سرگرم کنیم یا به فکر کردن وادار کنیم؟
نگاهی به فیلم «روایت ناتمام سیما»؛ شوآفی برای یک درام خانوادگی
یک نقلقول معروفی در سینمای جهان وجود دارد که معتقد است تمامی سوژههای فیلم در دنیا، تکراری هستند و این، پرداختها هستند که سبب تازگی و طراوت یک فیلم میشوند.
درباره فیلم «هفت بهار نارنج»؛ شکفتن در فراموشی
یکی از چالش هایی که سینمای ایران با آن دست در گریبان است، به موضوع فیلمنامه برمی گردد. فیلمنامه نویسی در ایران از یک موضوع رنج می برد: «چه می شود اگر»ها در آن شاخص و خلاقانه نیست.
یک اثر تازه در ستایش جایگاه خانواده
این که فیلمساز بتواند در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ یک مضمون اجتماعی برود؛ قصه اش در ستایش جایگاه خانواده باشد و در روایت بتواند تقابل سه نسل را به تصویر بکشد، یک دستاورد ارزشمند تلقی میشود.
«کت چرمی»؛ قیصر در آتش
یکی از ستون های سینما در جذاب کردن یک اثر، طراحی و ارائه یک شخصیت است که آن را ماندگار می کند و درام را شکل می بخشد. سینمای ما چقدر توانسته است بر بال شخصیت پردازی، حرکت کند؟