شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
فیلم سینمایی خروج قرار است هفته آینده از طریق دو پلتفرم و در قالب بلیتفروشی در شبکه نمایش خانگی و در بستر اینترنت به نمایش درمیآید. پیش از این هم کنسرتهای آنلاین موسیقی رایگان از طریق همه پلتفرمها پخش شده است اما نمایش این فیلم به صورت انحصاری اعتراضاتی را به دنبال داشته است. مهدی کوهیان (تهیهکننده سینما و حقوقدان در حوزه رسانه) معتقد است نباید در زمانه گسترش کرونا در حزوه فرهنگ به شکلی رفتار کنیم که بوی کاسبی بدهد
سینمای ایران تا به این حد در وضعیت پیچیده، مرموز، ناشناخته و گروتسکی (طنز تلخ) گیر نکرده است. نقطهای که میتوان از آن به عنوان یک رخداد تاریخی یاد کرد.
فیلم سینمایی «امیر» اولین ساخته «نیما اقلیما» سال گذشته در سینماهای کشور اکران شد و در انتها نزدیک به دویست میلیون تومان فروش را برای خود به همراه داشت، این فیلم هرچند اثری تجربهگرا محسوب میشد اما در گیشه و نگاه منتقدین به موفقیت چندانی دست پیدا نکرد.
شکرخدا گودرزی (نویسنده و کارگردان تئاتر) درباره فیلم ۱۹۱۷ یادداشتی را به نگارش درآورده که در ادامه آمده است.
فیلم سینمایی «نبات» به کارگردانی پگاه ارضی با داستانی ساده و تا حدودی کلیشهای درباره رابطه یک دختر و پدر، از فیلماولیهای شکستخورده در اکران سال گذشته بود.
فیلم نامه پایتخت ۶ نه تنها اساسنامه فصول قبل را رعابت نکرده است، بلکه گویی نویسنده تمرکز و احاطه کامل بر شخصیت ها و حالات آنان ندارد. نویسنده مانند رهبر یک ارکستر وظیفه هدایت و هماهنگی نوازندگان را به عهده دارد؛ در واقع آرش عباسی نه تنها پایتختی با ویژگی های جدید خلق کرده است بلکه ویژگی های گذشته شخصیت هایی مانند نقی ، هما ، فهیمه و از همه بیشتر ارسطو که می شود گفت چرخش زیادی داشته است را از میان برده.
باید گفت مجموعه پایتخت، داستان نخ نمایی است که هر روز در فضای مجازی شاهد آن هستیم و جایگاه چنین سریالهایی همان فضای مجازی است و به درد بلاگرهایی می خورد که دنبال جمع کردن فالوئر هستند!
فیلم سینمایی «پیلوت» به کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان روایتگر خانوادهای از هم پاشیده است که در آن تنزل انسانیت دیده میشود.
در پی درگذشت کیومرث درمبخش کارگردان، مستندساز و عکاس پیکشسوت ایرانی بر اثر بیماری کرونا، نظامالدین کیایی، صدابردار سینمای ایران متنی را منتشر کرد.
فیلم «مطرب» ساخته مصطفی کیایی از آن دست آثاری است که در فرآیند تبلیغاتی تلاش بسیاری شد بهعنوان یک فیلم مفرح و حتی کمدی معرفی شود اما از نشاندن یک لبخند بر لبان مخاطب هم ناکام میماند.
در هفتمین روز بهار سال 1323 در تهران زاده شد و روز 28 تیر ماه سال 1378 که در بیمارستان پارسیان سعادتآباد، چشمش را بر جهان و هر آنچه در آن بود، بست، آرامشی دیگرگونه میخواست که روی صحنه هیچ تئاتری یا در هیچ فیلم و سریال و لابه لای هیچ کتاب شعری یافت نمیشد. پس کوله باری را که در این 64 سال اندوخته بود، به یادگار گذاشت و رها و بیدغدغه رفت تا هیچستان.
تماشاگر از همان آغاز پي ميبرد كه قرار است با يك روايت پرتعليق و هميشه رايج در اين فيلم مواجه شود، يعني زماني كه دو سرباز جوان مامور ميشوند در زمان كوتاه و معيني، نامه مهمي را به دست فرمانده جنگ برسانند كه حاوي لغو يك عمليات و پيشروي جهت نيفتادن در دام جبهه مقابل است، درست در همين لحظه و از دل اين تعليق دلهرهآور است كه پيرنگ اصلي بيرون ميآيد.
ريان جانسون نشان ميدهد كه اشراف امروزي تنها از طبقه حاكم و نظامي و لردها نيستند بلكه يك نويسنده محبوب نيز تبديل به ثروتمندي اشرافي در عصر حاضر شده است.
«چاقوكشي» بيش از آنكه فيلمي كارآگاهي باشد، فيلمي است متاثر از سياستها و رويدادهاي روز. فيلمي كه در آن حداقل خبري از موريارتي نيست و او بدل به انديشه رايج در ميان ترومبيها ميشود. اينكه مهاجر جوان ميتواند مقبول باشد تا جايي كه كاري به ثروتشان نداشته باشد اما به هر روي لاتينهاي جنوبي عازم امريكا ميشوند تا ثروتي كسب كنند و زندگي بهتري به دست آورند.
رضا سخایی (برنامهریز، کارگردان و عضو انجمن برنامهریزان و دستیاران کارگردان) در یاداشت پیشرو به یکی از نوشتههای ابراهیم داروغهزاده پاسخ دادن و نوشته است: نمیتوان با یک پزشک و یک تبسنج و مواد ضدعفونی از عوامل صحنه یک فیلم در برابر ویروس کرونا مراقبت کرد.
مهدی خادم دبیر و عضو هیات داوری خانه سینما در نوشتاری کوتاه درباره وضعیت سینما در دوران کورنا متنی را نوشت.
محمد مهدی عسگرپور با انتقاد از برخی اظهارنظرها درباره تعطیلی رویدادهای فرهنگی و سینمایی برای جبران خسارتهای پیش آمده ناشی از شیوع کرونا در سینما گفت: انگار ناتوانیها به حدی رسیده که حتماً باید در درون خانواده، یک چیزی فدای چیزی دیگر از همان خانواده شود.
زماني بود كه سينماي ايران به دور از پرداختن به دغدغههاي اجتماعي، پا در راهي گذاشته بود كه باعث ساخته شدن آثاري به نام «فيلم آپارتماني» شد. نكتهاي كه بسياري از منتقدان، لزوم برونرفت از آن را گوشزد ميكردند. همه ما خوانده و شنيدهايم كه فيلمسازي چون «ژان لوك گدار»، زماني اين پيشنهاد را مطرح كرد كه سينما براي ماندگارياش، چارهاي جز اين ندارد كه بيشتر به ميان مردم برود و آينه تمامنماي جامعه باشد. موجي كه هماكنون از آن به عنوان «سينماي نو»ي فرانسه ياد ميشود. به نظر ميرسد جرياني كه در سينماي ايران راه افتاده، ديگر قصد ندارد بر پايه سينماي «از ونك به بالا» حركت كند.
«من ميترسم» و «شناي پروانه» از نظر ترسيم وجه تازهاي از خشونت اجتماعي عليه زنان، فيلمهاي مهمي هستند. هر كدام از يك ديدگاه و براساس آشنايي سازندگانشان با جامعه، اين روسياهي را ثبت كردهاند.
علیرضا تابش مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی در یادداشتی به گسترش و شیوع ویروس کرونا در جهان و تأثیرش بر عرصه اقتصاد و هنر پرداخت.