مخملباف اگر چه رفتارش در قیاس با آوینی، قدری عوامانه بود. اما هر دو، تقریبا در یک دوران، و از یک منظر، به یک هنرمندروشنفکر - مهرجویی- تاخته بودند. آن دو، در آن روزگار دغدغههایی شبیه به هم داشتند .
درحالیکه بسیاری از سینماگران در یکسال گذشته بیکار یا ممنوع از کار شدند و سینما در آستانه ورشکستگی اقتصادی قرار گرفته که با نفس مصنوعی زنده مانده، وزیر فرهنگ در اختتامیه جشنواره میگوید: «خانواده فرهنگ و هنر پُررونقترین دوره خود را تجربه کرد. از ابتدای سال تا به امروز هیچ روزی در سال بر اصحاب فرهنگ و هنر سپری نشد، مگر اینکه یک رویداد باشکوه را تجربه کردند.»
به نظر میرسد سینمای ایران از این پس یا دولتی است یا برای جشنواره خارجی.
انگار سازمان سینمایی به یک فرمول جالب دست یافته است که جشنواره فجر را با فیلمهای ارگانی جلو میبرد و اکران سینماها را هم با فیلمهای کمدی.
برای آنهایی که در دهه۶۰ به جوانی پرتاب شدند پیدا کردن قهرمان، کار سختی نبود. در دوران فراوانی دشمن و رواج انواع مبارزات، قهرمانان هم بسیار قهرمانی میکنند.
چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در حالی به پایان رسید که بنا بر عقیده برخی از منتقدان و علاقهمندان سینما، یکی از ناامیدکنندهترین و کسالتبارترین دورههای خود را از لحاظ کیفیت آثار به نمایش درآمده پشت سر گذاشت.
برای تسلیمی البته ستاره سینماشدن، هدف نبود: «هیچوقت به ستارهشدن فکر نمیکردم. تربیت ما در گروه آربی مخالف هر نوع ستارهسازی بود. برای من تئاتر و فیلم، یک کار معنوی و یک کار درونی است. اثری که از آدم میماند، مهم است. کاری که ما میکنیم، فقط برای الان نیست، برای آیندگان هم هست و در تاریخ میماند.
واقعیت این است که سریال سربداران فرصتی را برای تسلیمی فراهم کرد تا هنر و توانای بالای خود در بازیگری را در گستره پرمخاطب تلویزیون به نمایش بگذارد و بهواسطه آن به شهرت و محبوبیت برسد. یکی از ویژگیهای او در بازیگری که از سابقه تئاتریاش میآید به توانمندی او در دیالوگگویی برمیگردد و این در ایفای نقش تاریخی که با قدرت بیان و تکگویی همراه است، مؤثر بوده و تسلیمی از این طرفیت بهخوبی در ایفای نقش فاطمه بهره برد.
آنچه در سالهای اخیر شاهد هستیم چیزی جز افول رو به فزون سینما و فیلمهای حاضر در جشنواره نیست.
سازنده فیلم «شهرک» در فیلم «سازهای ناکوک» نشان داد از سینما به ماهوی سینما شناخت کافی دارد و با تسلط بر ماهیت وجودی سینما که تصویرسازی در ذهن مخاطب از المانهای اصلی آن محسوب میشود؛ فیلمنامهاش را پیش میبرد. در این رهگذر استفاده از تکنیکهای بصری و آنچه فیلم را قوام میبخشد، از جمله علاقهمندیهای علی حضرتی است. آنسان که کادر و قابهایی که از او در فیلم اولش به یادگار مانده، هنوز در ذهن جولان میدهد.
کیانوش عیاری در ویلای ساحلی فقر را به تصویر میکشد تا بگوید شریفترین انسانها در زمان تنگدستی ناچار به انجام اعمالی میشوند که قلبا تمایلی به آن ندارند، همان سخن معروف که میفرماید فقر از هر دری که وارد شود ایمان از درِ دیگر خارج میشود، روابط میان انسانها را به تصویر میکشد و تلنگر میزند به کسانی که از عتاب قرآن یعنی لاتجسسوا چشمپوشی میکنند و این حق را به خود میدهند تا در ریز جزییات روابط انسانها کنکاش کنند.
گفت وگوی دکتربهمن مقصولو با بهرام بیضایی در دو مقطع زمانی، یکی در سال ۱۳۸۱ در تهران و دیگری ۱۵ سال بعد، در سانفرانسیسکوی آمریکا انجام شده است. در بند بندِ متن ویراسته و آماده شده برای چاپ، بیضایی با دلشکستگی و حتی گاهی با خشم و اندوه ، ازتجربه ها یش می گوید.
قوانین خانه سینما به صورت کلی شباهت زیادی به فرم صنوف خاص دارد و برخی موارد در تمام آنها ایجاد شده است. در ماده های اولیه صنوف خاص در موارد عمده به مستقل بودن اشاره می شود و ماده اول اساسنامه خانه سینما نیز به این موضوع اشاره دارد.
فریدون جیرانی با اشاره به نوع برخوردهایی که از گذشته در مواجهه با فیلمهای کمدی میشده، تاکید کرد: فروش بالای دو فیلم در گیشه سینما جای تأمل دارد و قطعا تحلیل آنها ما را متوجه شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعهای میکند که در حال حاضر در آن به سر میبریم.
روزنامه فرهیختگان نوشت:حالا میتوانیم بگوییم کاش پالایشگاه و امثال آن ساخته نمیشدند تا حداقل با آرزوی ساخت چنین آثاری دلخوش به آینده میماندیم، نه اینکه آن را برای پر کردن بیلان وزارت ارشاد مورد حمایت مالی قرار دهند و در گیشهای که بهدست سازندگان کمدیهای ستارهمحور مهندسی شده است، چنین مفتضح کنند.
روزنامه اعتماد نوشت: در سینمایی که بزرگانی چون بیضایی و تقوایی فرصت کار پیدا نمیکنند و کیارستمی از یک دورهای به بعد هر آنچه ساخت در خارج ایران بود، خالصسازی در جریان است.
فیلم «سیاوش در آتش» شجریان را به عنوان یک پدیده اجتماعی میبیند. شجریان در یک خانواده مذهبی متولد شده، در محافل مذهبی بوده و اعتبار و ارزشهایی را از حوزه مذهب با خود به عرصه هنر آورده است. شجریان به رادیو یا مرکز حفظ و اشاعه میرود و شبکه روابطی شکل میگیرد که با حساسیتها و موقعیت او تناسب دارد. او در میدان هنر در موقعیت هنرمند متعالی یا به اصطلاح علمی آن high culture قرار میگیرد. این موقعیت با موقعیت او در حوزه مذهب هم سازگار است، زیرا از نوعی از موسیقی که در آن زمان به پدیدهای غیرمذهبی شناخته میشد، فاصله دارد. دقت داشته باشید که من فضای عمومی آن سالها را ترسیم میکنم و قصد ارزشگذاری ندارم.
پس از خواندن آن یادداشت موجز و نکتهسنج، برای اینکه جای شک، شبهه، دودلی و تردید نماند و یقین حاصل شود که بهرام بیضایی نویسنده یادداشت شصتوچند سال پیش همین بهرام بیضایی استاد ادبیات نمایشی و سینماگر نامدار تاریخ سینمای ایران است، رفتم سراغ کتاب زاون قوکاسیان، گفتوگوی پروپیمان او را با بهرام بیضایی، یکبار دیگر خواندم تا بدانم قضیه از چه قرار بوده و آیا شرحی و حرفی از این یادداشت هست که بار اول ندیده باشم؟
جهانِ بازساختهی بیضایی البته دارای نشانههایی روشن است. نخستینِ آن، قهرمانها و شخصیتهایی هستند ـ عمدتاً زنان ـ که اگرچه در روزگارِ امروز میزیند، اما پیوندی ناگسستنی با افسانهها و اسطورههای ایرانی دارند. دو دیگر اشیاء و ابزاریاند ـ همچون آینه و شمشیر ـ که از تاریخ میآیند و در جهان ما بدل به نشانههایی روشن میشوند برای گسترش صلح و عشق و زیستن و سوم آیینها و تشریفاتی که ریشه در طبیعت، زمین و باروری دارد.
«ویلای ساحلی» نماینده شایستهای برای کمدی موقعیت است؛ جنسی از کمدی که در غوغاسالاری کمدی شخصیت و البته تبحر خاصی که تولید این شکل از کمدی میطلبد، در سینمای این سالهای ایران، تقریبا کمیاب شده است.
با اعلام فهرست اولیه نامزدهای شاخه بهترین فیلم بینالمللی اسکار، مشخص شد که فیلم «نگهبان شب» رضا میرکریمی نتوانسته به این فهرست اولیه راه پیدا کند. اتفاقی که تاحدودی قابل پیشبینی بود و تعجب چندانی را در بر نداشت.