نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
علیرضا معتمدی در «چرا گریه نمیکنی؟» باز هم بخشی از زندگی شخصی و تجربههای تلخ و سهمگین خود را مقابل چشمان ما تماشاگران عرضه میکند، اما تاثیرگذاری فیلم فقط محصول نمایش این ویرانی و زخم درمان نشده نیست.
محمدمهدی اسماعیلی، اگرچه در کلام خود را حامی همه اهالی فرهنگ و هنر میدانست اما شواهد نشان میدهد که در عمل چنین نبود
ایرج طهماسب: تلویزیون الان خوب شده است کافی است ذوق و سلیقه داشته باشید و راههای خوبی از نظر اجرایی در کار شما وجود داشته باشد.
طبیعتا هر کسی هنگام بررسی کارنامه سعید راد به مقطعی برمیخورد که او دیگر فعالیتی نکرده است اما از جایی به بعد دوباره برمیگردد و در میانسالی و پیری کارش را ادامه میدهد. اتفاقا بحث درباره همین مقطع از زندگی این هنرپیشه است که دریچهای به بحثهای ناتمام ما درباره نسبت هنرمندان یا چهرههای مشهورمان با میهنشان میگشاید.
«ساعت ۶ صبح» از روز چهارشنبه هفته آینده ۳ مرداد ماه روی پرده سینماها میرود.در فاصله این ۸ سال مدیری فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت و چندین سریال و برنامه تلویزیونی تولید کرد که تقریبا در بیشتر آنها ورسیون های مختلفی از تصویر آشنایش را به نمایش گذاشت.
باران کوثری، ترانه علیدوستی، هنگامه قاضیانی و لیلی رشیدی ... تنها چند اسم از انبوه زنان سینماگر و هنرمندی هستند که پس از اتفاقات 1401 دچار مشکل و محدودیت شدهاند.
کارش را سالها پیش از انقلاب با تئاتر آغاز کرده بود و در استودیوهای دوبله بهجای شخصیتهای روی پرده دیالوگ میگفت؛ از سال ۴۲ و از نوزدهسالگی روی صحنه رفت؛ اما با عباس جوانمرد گوهرش کشف شد و به بازیگری حرفهای روی صحنه بدل شد.
ضریب سرمایهگذاریهای دولتی و عمومی در سینِما درحالی سیر صعودی به خود گرفته است که توان بخش خصوصی متناسب با آن رشد نکرده است و صاحبان سرمایه به دلیل شرایط موجود اقتصادی، سینِما را عرصه جذابی برای سرمایهگذاری محسوب نمیکنند.
پس از تحولات اخیر و انتخاب آقای پزشکیان و عدم حضور بیش از پنجاهدرصد رأیدهندگان در انتخابات، بخصوص قشر سینماگر، تغییر رئیس سازمان سینمایی و سایر مدیران از جمله نظارت و دبیر جشنواره فیلم فجر، ضروری است!
آمدنهای سفارشی و رفاقتی و مقطعی که به درد اصحاب سینما نمیخورد. سینماگران حق دارند که بترسند، چراکه یک انتخاب شتابزده، نسنجیده یا سفارشی دیگر، باعث تکرار همان وضعیت سابق و تلخکامیهای دیگری خواهد شد. خانه سینما باید به اتفاق تشکلهای چهارگانه تهیهکنندگان، یک هماندیشی و همهپرسی داخلی را برای این امر مهم و سرنوشتساز با حضور اعضای صنوف خانه تشکیل دهد. نظر همه اعضای خانه سینما و فعالان این عرصه برای انتخاب مدیر آینده باید پرسیده شود و نظر اکثریت برای انتخاب اصلح لحاظ گردد.
جواد طوسی نوشت: با مرور اجمالی مجموعه آثار ناصر تقوایی (اعم از مستند، فیلم سینمایی و سریال و چند داستان کوتاهش) در کنار یکسری مولفههای اصلی همچون توجه به «فرم» و شیوه روایت و هویت دادن به جغرافیا و لوکیشن انتخابی، بیش از همه «خلاقیت بصری» محوریت دارد.
میدانم رویا و خیالی است که دست یافتن به آن سخت است، اما شک ندارم تحقق این رویا غیرممکن نیست . باید پزشکیان پای قولهایی که داده بایستد و دیگران تنهایش نگذارند.
چه شده که ناگهان انواع طرحها و برنامههای تازه در این روزهای پایانی دولت سیزدهم تصویب میشود. انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری موجب شد که انگار برخی مدیران سینمایی به هول و ولا بیفتند و تا قبل از آمدن دولت جدید، طرح و مصوبههای خود را به تصویب رسانند تا پیش از اینکه میز خود را تحویل دهند، پیشاپیش منافع خود را تامین کرده باشند.
در سالهای اخیر و با پیشرفت روزافزون Ai مشاغل بسیاری در بخشهای سینمایی کشورهای توسعهیافته تحت تاثیر این پدیده و بهرهگیری از قابلیتهای آن، چیدمان نیروهای انسانی خود را تغییر دادهاند. پیشامدی اجتنابناپذیر که به زودی چهره و تعریف جدیدی به قضیه شغل و شاغل و هنرمند سینماگر در سینمای جهان میدهد.
«مسافر» از لحاظ مضمونی و شخصیتپردازی، اعتنای ویژه به واقعیتهای تلخ اجتماعی و نمایش جربزه و سرتقی قاسم، یادآور روزگار تلخ فیلم «سفر» (۱۳۵۱) بهرام بیضایی و زرنگی و شهامت کودکان آن است و از لحاظ فرمی، تمهیدات کیارستمی، نظیر استفاده از نابازیگر و نورپردازی، صدابرداری و دکوراسیون طبیعی، اشتراکات نئورئالیستی فیلم با «یک اتفاق ساده» (۱۳۵۲) سهراب شهیدثالث را نشان میدهد. در «مسافر»، بسیاری از مضامین این فیلمها در مورد کودکان، خانواده و جامعه تکرار میشوند؛ درعینحال برخی از مسائل نیز با برداشتی جدید به نمایش درمیآیند.
اکنون ما در زمانهای زندگی میکنیم که پیش از هر زمانی این «زندگی» است که به آرمان تبدیل شده است، این «زندگی» است که مطالبه میشود، این «زندگی» است که میل به روایت دارد و عباس کیارستمی و سینمایش، روایت زندگی است. ازاینحیث شاید امروز در فقدان کیارستمی، سینمای او بیشتر به تماشا احضار میشود تا ما زیستن و میل به زندگی را در آثار او ببینیم و این تماشا را به تمنا تبدیل کنیم؛ به تمنای زندگی.
فیلمهای بهرام بیضایی موفق میشوند ویژگیهای اساسی این جریان را کاملا با هم درآمیزند. (یعنی): سبک شاعرانه و تمثیلی، زیباییشناسی واقعگرایانه، علایق شخصی او به جهان روستایی و بیش از همه نفی نگاه مردانه با ارجگذاری به ذهنیتی زنانه.
در دل این همه گرفتاریهای اهالی سینما و بعد از سه سال، تازه یادشان آمده که ۵۰ فیلم در دوره مدیریت این مدیران از توقیف و بلاتکلیفی خارج شدهاند که معلوم نیست با این آمار و گزارشها دنبال چه هستند؟
فیلمهایی مانند «تگزاس» که اثری ماقبل نقد است، تنها قادر است که سلیقه هنری و فرهنگی مخاطب را تنزل ببخشد، هیچ کارکرد هنری ندارد و کاری است که تاریخ انقضا دارد و فراموششدنی است.
ساختار نظام اداری فرهنگ یعنی وزارت فرهنگ همانند بیشتر سازمانهای دولتی میراث اواخر دهه 40 دوره پهلوی است. دورهای که به تدریج افزایش پول نفت و توهم تمدن بزرگ شاه و مداخله پرشور و شوق فرح پهلوی برای ساختن فرهنگ و هنر و میل سیریناپذیرش برای تاسیس نهادها و ساخت وسازها و برگزاری جشنوارهها و نمایشگاهها و مراسمها و جایزههای فرهنگی و هنری ساختاری را پایهگذاری نهاد که در یک کلمه: «دولت فرهنگی» و قرین و قرینة آن «فرهنگ دولتی» بوده است.