نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
تمرکز بیش از حد بر فیلمهای کمدی ممکن است به کاهش تنوع ژانرها و تضعیف سایر بخشهای سینما منجر شود؛ اتفاقی که در ماههای اخیر باعث شده است که تمام گونههای دیگر به غیر از کمدی، در کل ۲۵ درصد از فروش گیشه سینما را شامل شوند! کاهش کیفیت کلی سینما، نارضایتی بخش قابل توجهی از سینماروها، احتمال تکراری شدن سوژهها، افت خلاقیت در تولیدات کمدی، از بین رفتن نگاه جهانی به فیلمهای اجتماعی سینمای ایران و جایگزین شدن آن با فیلمهای زیرزمینی میتواند از تبعات جایگزینی ژانر کمدی به جای همه ژانرهای دیگر باشد
اشاره به اصطلاح و تعریف «پارودی» یک ویژگی و خصیصه جدی قابل ادعا برای بررسی فیلم «مفتبر» است. پارودی به زبان ساده، تمهیدی است که با تمسخر کاراکتر یا سکانسی از یک فیلم آشنای قدیمیتر به نیت خنداندن تماشاگر مورد استفاده قرار میگیرد. همان رویکرد و تمهیدی که اساسا عادل تبریزی فیلم خود را بر اساس آن بنا کرده است.
پری صابری، نامی نامدار در تاریخ تئاتر ایران است و کارنامهاش گواهی است بر شناخت توأمان او بر تئاتر جهان و تاریخ ایران؛ هر دو. اکثر آثار او نیز تلفیقی از این دو حوزه بود.
خاستگاه طبقاتی و تجربۀ زیستۀ تاریخی او هم در گرایش به سمت نقشهای اعتراضی و عدالتطلبانه بیتاثیر نبوده از جمله هممحلهای بودن و همکاری با مسعود کیمیایی؛ کارگردانی که نماد سینمای اعتراضی است.
دست و دلبازی مدیران گذشته در چند روز گذشته و دقیقه ۹۰ چند پرسش را مطرح کردهاست.
اکران دومین فیلم سینماییاش «ساعت ۶ صبح» که با یکی از شلوغترین رونمایی و اکران خصوصی در سینمایایران در هتل اسپیناس پالاس تهران و با حضور تعداد زیادی از چهرههای سینمایی برگزار شد، بار دیگر نام «مهران مدیری» را بر سر زبانها انداخت و اجرای مسابقه جدید «گل یا پوچ» در شبکه نمایش خانگی هم موجب شد دوباره در مرکز توجه مخاطبان و منتقدان قرار بگیرد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از کلیدیترین نهادهای ایران است که نقش فیلترینگ یا به تعبیری سانسور را برعهده دارد.
از قدیم گفتهاند که ما بنیآدم، بنده عادتیم. ما هم عادت کردهایم به خیلی از چیزها که برای دیگر مردمانی نهفقط عادت نیست که مایه حیرت است. یکی از آنها همین وزارت عریض و طویلی است که هر چهار سال یکبار مدیر فرهنگیای در صدر آن قرار میگیرد و مشخص میکند که دولت با امکانات بسیار زیادش به نفع چه تفکر و ایدئولوژیای در فرهنگ مداخله کند، کدام فکر و اندیشه را مسدود کند و کدامیک را بر صدر نشاند و بودجههایش را خرج آن کند.
در فیلم سینمایی «مست عشق» تلاش برای هم مسیر شدن با قهرمانان در مسیر قهرمانیشان بیثمر میماند با این وجود فیلم همچنان وجه لطیف و رویکرد معمایی کارهای حسن فتحی در سریال سازی را حفظ کرده است.
ملاقات با جادوگر که با ریتم تندی آغاز شده بود در اواخر، ریتمش را از دست داد و افول کرد. چیزی که از این اثر بعید بود در حالیکه مخاطب انتظار داشت، فیلم ریتمش را از دست ندهد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی علی رغم برخی اقدامات مختلف از انشقاق بین اصحاب فرهنگ و هنر و حاکمیت رنج میبرد بنابراین به چهرهای نیاز دارد که بتواند فضای فرهنگی کشور را سازماندهی و متحول کند و مسیر ناهموار را پرشتابترو هموارتر کند.
گویی بازماندههای دولت سیزدهم در وزارت فرهنگ و ارشاد، آخرین دست و پاهای خود را میزنند تا سلطه سلیقه و گفتمان خود بر تقدیر سینما را بهزعم خود تدبیر کنند.
آن سالها مخاطبان عادی سینما تصور نمیکردند بازیگری مثل بهمن مفید تحصیلکرده تئاتر و هنر باشد. دانستن و ندانستن این موضوعات برای تماشاگری که برای تفریح و سرگرمی و فراموش کردن به سینما میرفت اهمیتی نداشت. این ذهنیت که بازیگران سینمای تجاری را گروهی آدم الکی خوش و باری به هر جهت تشکیل میدهند، جریان غالب سینمای رویاپردازی حقنه میکرد که به سادگی و وفور فیلم میساخت و منتفع میشد.
روزنامه اعتماد نوشت: آقای وزیر! حالا که روزهای پایانی حضور خود را در این وزارتخانه طی میکنید حداقل لطف کرده قبل از خداحافظی با میز و صندلی وزارت، یک بار هم که شده به این سوالات مهم پاسخ بدهید.
فروش فیلم پول وپارتی صرفا به خاطر کمدی بودن فیلم و پیشینه کارگردان اثربوده و فیلم ارزش سینمایی خاصی نداردبه عبارت دیگر فروش یک اثر نشانه کیفیت آن نیست. این فیلم شاید شوخیهای زننده و جنسی نداشته باشد اماشوخیهای آن درابتذال کم ازآن شوخیها ندارد.
«پول و پارتی» آخرین ساخته سعید سهیلی با بازی ساعد سهیلی و پردیس احمدیه است که روزهای اکران عمومی خود را سپری میکند؛ اثری که قصد داشته سینمای هند را ایرانیزه کند، اما خروجی آن فیلمی ماقبل از سینمای بالیوود شده است.
ساعت ۶ عصر را نمیتوان نقد کرد، چون کسی نمیتواند با آن وارد چالشی جدی شود که حالا در این چالش طرف کار بایستد یا روبهروی آن. با چیزی طرفیم که اساسا معنای فیلم سینمایی نمیدهد و این حکمی نیست که براساس سلیقه من یا شما صادر شود یا براساس یک دیدگاه بهخصوص راجعبه هنر و سینما استنتاج شده باشد. این حکم بدیهی است که با استناد و ارجاع به بدیهیترین اصول و چهارچوبهای هنر سینما میشود به آن رسید.
مشکل اصلی ساعت 6 صبح پرداخت و اجرای ضعیف مدیری از سوژهای است که فیالنفسه سوژه بدی نیست اما همین سوژه نسبتا خوب آدم کاربلدی میخواهد تا با پرداختی درست آن را تبدیل به فیلمی پرکشش نماید. «ساعت 6 صبح» بار دیگر این فرضیه را اثبات میکند که مهران مدیری برای ساخت یک اثر ماندگار احتیاج به زمان بیشتری به اندازه یک سریال دارد و زمانی که قرار است یک داستان را در طول90 دقیقه جمع و جور کند عاجز میشود.
دقایق پایانی فیلم که صحنه در تصرف نویسنده، کارگردان و بازیگر است، جذابیتهایی دارد که از فیلمهای معمول پلیسی ایرانی انتظار ندارید، هر چند از شخصیت مهران مدیری دور نیست، اما این دقایق آخر از پس حل و فصل چالشهای مهم فیلم از آن جمله شخصیتپردازیهای ناقص، خردهداستانهای رها شده، منطق داستانی ضعیف و شلوغی بیمعنی صحنه بر نمیآید.
دومین ساخته سینمایی حسین دوماری و پدرام پورامیری، نسبت به فیلم نخستشان (جاندار)، چند گام به عقب محسوب میشود.