علی محمد حسام‌فر در دوران دانشجویی گروه تئاتر پرچیستا را با همکاری دوستانش تاسیس کرد. سال 1380 عضو تئاتر کولی شد و در نمایش‌های متعددی نقش‌آفرینی کرد. در همان زمان فعالیت خود را به عنوان گوینده در رادیو فارس آغاز کرد. نمایش ترور را این روزها روی صحنه دارد و با نویسندگی فیلم «چشم بادومی» هم به جشنواره فجر آمده است.
چارسو پرس: علی محمد حسام‌فر در دوران دانشجویی گروه تئاتر پرچیستا را با همکاری دوستانش تاسیس کرد. سال 1380 عضو تئاتر کولی شد و در نمایش‌های متعددی نقش‌آفرینی کرد. در همان زمان فعالیت خود را به عنوان گوینده در رادیو فارس آغاز کرد. نمایش ترور را این روزها روی صحنه دارد و با نویسندگی فیلم «چشم بادومی» هم به جشنواره فیلم فجر آمده، به سراغش رفتیم و گفت‌وگوی کوتاهی با او درباره نسل زد و شیفتگی آنها به موسیقی کره‌ای که دست‌مایه «چشم بادومی» شده است، داشتیم.

کار کردن روی این سوژه برای شما چطور بود؟ فکر می‌کنم با کارهای قبلی شما متفاوت است.
همین‌طور است، ولی به نظر من تجربه بسیار خوبی بود در مواجهه با یک موضوع. البته درنهایت به نظرم فیلمی که با آن روبه‌رو هستیم، فیلمی درباره نوجوانان است و درباره نوجوانان نیست و درباره کی‌پاپ است و درباره کی‌پاپ نیست.

چطور؟
چون اگر بخواهیم داستان فیلم را تعریف کنیم، این‌طور می‌گوییم که قصه بر اساس یک الگوی بارها و بارها تکرارشده در آثار مختلف نوشته شده: عشقی دیوانه‌وار که با سرکوبی خیرخواهانه روبه‌رو می‌شود و درنهایت به جنون می‌رسد. حالا قهرمان‌های قصه سفرشان را برای این آغاز می‌کنند که جنون رفع شود. البته در «چشم‌بادومی» این الگو در بستر کی‌پاپ اتفاق می‌افتد و این بار شخصیتی که دچار این ماجرا می‌شود، نوجوان است. بنابراین می‌توانم بگویم که هم درباره نوجوانان است و هم درباره کی‌پاپ و هم این که قصه‌ای فراتر از این‌ها دارد، قصه یک شیفتگی بی‌حدوحصر که در هر سازوکار اجتماعی، سیاسی و هنری می‌شود دید.

در تحقیقات فیلم با افرادی که دیوانه‌وار عاشق یک سلبریتی کره‌ای شدند برخورد کردید؟
بسیار زیاد. این شکل شیفتگی بی‌حدوحصر نسبت به پدیده‌های مختلف که در موضوعات مختلف عرض کردم، وجود دارد. هم در عرصه سیاست هم در عرصه اجتماع. البته هنر موج کره‌ای چند سالی است شکل گرفته و دنیا را به‌نوعی تحت‌تاثیر خودش قرار داده به‌نحوی که رسانه‌های غربی خیلی درباره این هجوم موج کره‌ای می‌نویسند. طبیعتا کشور ما هم تحت‌تاثیر این موضوع قرار دارد. افراد بسیار زیادی موسیقی کره‌ای را دنبال می‌کنند، درام کره‌ای می‌بینند و بعضاً در این میان عده‌ای هستند که حد و حدود شیفتگی خیلی زیادی دارند. این حد از شیفتگی عجیب و غریب، کمش هم به عنوان یک دستمایه دراماتیک کافی است.

طبق فرمایش خودتان، سراغ یک مورد خیلی حاد رفتید. یکی از نقدهایی که معمولاً به بعضی محصولات اجتماعی می‌شود، همین است که به دنبال موارد حاد می‌روند و گویی یک سوژه اغراق‌شده را بررسی می‌کنند. شاید حتی این حس به وجود بیاید که چرا زشتی‌های جامعه را این‌قدر بزرگ می‌کنند؟ مثلا سالانه 100 فیلم ساخته می‌شود که یکی‌اش «چشم‌بادومی» است، ولی این مسئله این‌قدر در جامعه وجود ندارد.
من این مسئله را زشت نمی‌بینم. درست است ما با شیفتگی فراعادی روبه‌رو هستیم، اما در کنارش روابط انسانی خیلی زیبایی را می‌بینیم، بین پدر، مادر، پدربزرگ، نوه، برادر و... . به نظرم اگر سر بچرخانیم، روابط بسیار زیبایی در فیلمنامه‌ای که ما نوشتیم، دیده می‌شود. نکته دوم این که بخشی از این رجوع به سوژه‌های اغراق‌شده، به اقتضای درام است. من البته به‌شخصه فیلم‌هایی را که آرام هستند و موضوعات‌شان کوچک است و لزوماً قتل و خشونت یا مثلاً کشمکش‌های عشقی خیلی حاد نیست، ولی در عین حال قشنگ قصه می‌گویند،  خیلی دوست دارم، اما بخشی از آن هم این است که وقتی می‌خواهیم فیلمی بار دراماتیک داشته باشد، طبیعتاً یک خرده باید شدت و اغراق داشته باشد. یعنی یک موضوع خیلی عادی، سخت‌تر به ما درام می‌دهد. در گذشته معمولاً درام درباره نام‌آوران و افراد یگانه جامعه بود و حالا مثلاً می‌گویند که در دوران پساایبسن، آرام‌آرام قهرمان‌های قصه‌ها می‌توانند مردم عادی اجتماع هم باشند. اینجا یک آدم عادی یک مشکل جدی پیدا می‌کند. فکر می‌کنم بخشی از آن، لازمه پرداخت قصه است.

بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران


شخصیت اصلی قصه «چشم‌بادومی»، در طول فیلم به سفری می‌رود و در همان ابتدای سفر با یک شخصیت دیگر مواجه می‌شود که او هم تقریباً همین مشکل را دارد و شباهت‌هایی بین آن‌ها دیده می‌شود. این طبیعی است؟
فکر می‌کنم باید فیلم را یک بار دیگر دقیق‌تر ببینید. من هم الان توضیح بیشتری نمی‌دهم. می‌توانم این ابهام شما را رفع کنم، ولی چون بخشی از آن، لودهنده قصه است، اجازه بدهید که در این‌باره سکوت کنم. شما یک‌بار دیگر فیلم را ببینید، قطعا این مسئله برای شما حل می‌شود.

از بازخوردها در کاخ جشنواره راضی بودید؟
خیلی خوب بود. به نظرم هم مواجهه مخاطبانی که در سالن بودند و هم مواجهه خبرنگاران، خیلی خوب بود. فکر می‌کردم با توجه به سوژه ملتهبی که فیلم دارد، شاید همه اهالی رسانه آن را این‌قدر نپسندند، ولی حداقل صحبت‌های سالن نشان می‌داد که فیلم تا حدود زیادی پسندیده شده.

در شبکه‌های اجتماعی واکنش منفی ندیدید؟ خصوصاً از طرف نوجوانانی که احتمالاً با این مسئله درگیرند؟
فکر می‌کنم هنوز موج فیلم راه نیفتاده که منجر به واکنش شود. البته که من خیلی مشتاقم ببینیم واکنش خود این افرادی که نسبت به این شکل از موسیقی علاقه‌مندی و شیفتگی دارند، به این فیلم چطور خواهد بود. امیدوارم ما را درک کنند که سراغ یک مورد ویژه در بین آن‌ها رفتیم؛ هرچند مبتنی بر تحقیقات بوده و امیدوارم که این فیلم را دوست داشته باشند و بدانند که ما سوگیری له یا علیه این شکل از شیفتگی نداشتیم. درواقع آن را بستری برای روایت قصه خودمان کردیم.

فکر می‌کنید فیلم در زمان اکران عمومی باعث بحث و واکنش بشود؟
امیدوارم که این اتفاق بیفتد. چون به نظر من فیلم روایتگر زمانه خودش است، اتفاقاتی که در این زمانه ما با آن روبه‌رو هستیم. البته در سال 1400 که طرح اولیه این فیلم مطرح شد، یک اتفاق پیشگویانه بود، ولی با اتفاقات این ایام دیگر فکر می‌کنم همه دارند درباره این نسل حرف می‌زنند و امیدوارم آن‌ها هم بپسندند، چون ما درباره نسلی حرف زدیم که الان وجود دارند. این روایتی از زمانه خودش است و امیدواریم که همه آن‌ها ببینند و به ما بازخورد بدهند.

منبع: فرهیختگان