زيباکلام: تختي هم اگر نفس ميكشد، براي مردم است، در فيلم بهدرستي نشان داده ميشود كه اگر مدال ميگيرد و كشتي ميگيرد، براي مردم است. در فيلم بهخوبي نشان داده ميشود كه تختي براي مردم زنده است و بهنوعي شباهتهايي هم با مصدق پيدا ميكند. مصدق هم مدام از مردم سخن ميگويد. اينجا كمي نگران ميشوم؛ چون به ايران 98 پل ميخورد. من بهعنوان استاد علوم سياسي از جاهايي نگران مردم مردم گفتن مصدقها، طالقانيها و تختيها ميشوم. براي اينكه خيلي وقتها بايد چيزي بگوييد كه مردم خوششان نميآيد و دوست ندارند آنها را از زبان شما بشنوند.
دبیر جشنوارهی جهانی فیلم فجر در آستانهی آغاز این رویداد سینمایی گفت: باید این عادت را کنار بگذاریم که فیلمهای خوب را اسمهای بزرگ میسازند.
در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفههايي كه بيشتر جنبههاي حاشيهاي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي ميكند كه ميتواند خطرات جدياي را در ساحت انديشهورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي ميتواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليتهاي هدفمند خود را دنبال كنند.
کامران حیدری، مستندساز ایرانی میگوید: بر اساس غریزهام فیلم میسازم و فیلمهایم بسیار شخصی و براساس زندگی خودم هستند. بیشتر از سینما و یا هر فیلمسازی، بیشتر تحت تأثیر مردم پیرامونم هستم و این روش فیلمسازی را به من دیکته میکند.
اگر يك اثر ادبي خوب در دست يك فيلمنامهنويس ضعيف كه ادبيات نميفهمد و ذات داستان را نميفهمد، قرار بگيرد آن وقت چه اتفاقي ميافتد؟ قطعا منجر به برگردان خوبي نميشود. لزوما داستان خوب نميتواند مبدل به يك اثر سينمايي موفق شود. نمونهاي كه الان به ذهنم ميرسد «كوري» ساراماگو است. اين رمان درخشان آن ور دنيا بازتاب خوبي دارد اما در برگردان سينمايياش عقيم باقي ميماند. يا «بار هستي» نوشته ميلان كوندرا... يا آثار ديگري كه هنوز از آن استفاده ميشود .
حتي اگر شعار داده باشم با افتخار ميگويم بله! شعار دادم، اصلا فرياد زدم. فراموش نكنيد ما نمايشي با محوريت مسائل كارگري روي صحنه آوردهايم كه ضعيفترين قشر اين جامعه محسوب ميشوند و كافي است ذرهاي به وضعيت كارگران در همين جامعه كنوني خودمان توجه كنيد. به وضعيت همين شش ماه و يكسال قبل كارگران در نقاط مختلف ايران كه چه مصيبتها و رنجهايي متحمل شدند.
تئاتر کارگری دغدغه من است؛ اما نگاهم سیاسی نیست، چون اصلا سواد این نگاه را ندارم برای من فقط این موضوع مهم است که معیشت یک خانواده کارگر چگونه میتواند تبدیل به بحران و درام شود.
انتقادها از دوره کاری نصرالله قادری در انتشارات نمایش بسیار است؛ اما او معتقد است بدون بودجه مکفی نمیشود انتظارها را برآورده کرد.
کارنامه سياوش اسعدي در طول سالها فعاليتش براي اهالي سينما و منتقدان بحثبرانگيز بوده است؛ آثاري مبتنيبر تجربهگرايي که مورد توجه انجمن منتقدان نيز قرار گرفت. سياوش اسعدي بعد از ساخت «جيببر خيابان جنوبي» سرگرم ساخت فيلمي به نام «سالتحويل» شد که به دلايل زیادی، از جمله نبود بودجه کافي نيمهکاره رها شد و بعد از آن نگارش فيلمنامه «درخونگاه» آغاز شد؛ تجربهاي مشترک به قلم سياوش اسعدي و نيما نادري که اقتباسی از نمايشنامه «يوبيتسومه» است که نيما نادري سالها پيش نوشت و به صحنه برد. سال گذشته «درخونگاه» به دليل ادامهدارشدن فيلمبرداري و تکميلنبودن مراحل فني فيلم به جشنواره فيلم فجر نرسيد و امسال در فهرست نهايي هيئت انتخاب جشنواره سيوهفتم فيلم فجر قرار گرفت.
دبیر جشنواره تئاتر عروسکی معتقد است مدیران کنونی تلویزیون از جنس فرهنگ نیستند. آنها برای کودکان برنامهای ندارند. او میگوید جشنواره عروسکی به سبب ویژگیهای منحصربهفردش میتواند تبدیل به یک همدلی ملی شود.
تهمینه میلانی گفت: درباره ایدز ۶ فیلمنامه نوشتم که مانع از ساخت آن شدند. توجیهشان هم این بود که آبروی ما در دنیا میرود و قبح آن میریزد.
خلیلی با استفاده از تئاتر کمدی سیاسی «داریو فو»، کمدی رفتاری «کمدیا دلآرته» و کمدی کلامی نمایش ایرنی «روحوضی» و شیوههای دیگر کمدی تلاش میکند به موضوعات سیاسی بپردازد که دستمایه اصلی او هم دوران دیکتاتوری آدولف هیتلر است. به همین مناسبت پای صحبتهای اصغر خلیلی نویسنده و کارگردان این نمایش نشستهایم که در چند سال اخیر تئاتر سیاسی را دنبال کرده است.
هاشمی: «گاهی پیش میآید که معضلات زندگی مردم از معضلات مطرح شده در فیلمی اجتماعی یا روشنفکری جدیتر میشود؛ فیلمهای کمدی در این شرایط خودشان را بیشتر به رخ میکشند». فیلم «خاله قورباغه» علاوه بر داستانی سرگرمکننده، تلاش میکند روایتی آموزشی درباره درک انسانهای دیگر را هم در خود جای بدهد.
این روزها اگر به سالن تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در پارک لاله سر بزنید، شاهد اجرای تازهترین نمایش افسانه زمانی با عنوان «ترنج» خواهید بود؛ نمایشی باز هم مثل آثار پیشین او در حال و هوای نمایشهای ایرانی، آیینی و البته اینبار با چاشنی موسیقایی بیشتر. زمانی که پس از کارگردانی نمایشهایی مانند «دختران باغهای قالی»،«سه بچهخوک» و «حکایت مرد کوهستان» چند سالی بود سراغ اجرای نمایش برای کودکان و نوجوانان نرفته بود، اکنون با نمایشنامهای با نویسندگی مشترک خود و نسرین خنجری به همان حال و هوا برگشته و باز هم نمایشی دیدنی و جذاب را رقم زده است.
مهدی نصیری، منتقد، نمایشنامهنویس، کارگردان و مدرس تئاتر است. او دکترای ادبیات نمایشی دارد و درحالحاضر علاوهبر اینکه رئیس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران است، نمایشنامه مینویسد و کارگردانی میکند. «این قصه را با من بخوان» تازهترین نمایش اوست که این روزها در تالار مهر حوزه هنری روی صحنه است. نمایشنامهای که از یک داستان کوتاه در مجموعه «کتاب ویران» ابوتراب خسروی اقتباس شده است.
در حقیقت نمایشهای ما این شکلی شروع میشوند؛ یعنی یک شیوه اجرائی خلاقانه. خلاقانه منظور این نیست که ما خوبیم، یک شیوه اجرائی بکر، دستنخورده، تازه، دغدغه ما میشود و براساس آن، شیوه اجرائی، خودش نمایشنامه خودش را یا موضوع خودش را انتخاب میکند و بعد نویسنده میآید براساس نمایشنامهای که انتخاب شده، نمایشنامه را دوبارهنویسی میکند.
در گذشته بعضی کتابهای خارجی درباره کوروش کبیر را خوانده بودم ولی از اطلاعات آنها برای نوشتن نمایشنامه استفاده نکردم. نمایشنامه بیشتر بر پایه اطلاعات کتابهایی شکل گرفت که به فارسی ترجمه شدهاند. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در جریان شکلگیری متن و کارگردانی نمایش به حس درونی و شخصی خودم نسبت به این شخصیت نیز توجه داشتم. مهربانی و گذشت او نسبت به اقوام و مردمی که در جنگ شکستشان میداد نکته بسیار مهمی است. کوروش از این نظر شخصیتی بسیار استثنایی است.
این نکته برای محمد امیریاراحمدی بسیار مهم است که در قصهاش گرههای کور وجود نداشته باشد. در مورد «سرآشپز پیشنهاد میکند» چون متن اولیه توسط کس دیگری نوشته شده بود، ضرورت حضور یاراحمدی باز کردن گرههای کوری بود که پیشتر در متن شکل گرفته بودند و او از ابتدا تا انتهای متن را بازنویسی و ربطهای منطقی را که گم شده بودند به آن اضافه کرد.
بهروز غریب پور کارگردان و سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران گفت: ما برای هر اُپرایی عروسکهای خاص خودش را میسازیم و برای «اُپرای عشق» هم بیش از ۱۰۰ عروسک در دست ساخت قرار دارد.
مقوله بازنویسی، مقولهای جدید نیست. قدمت بازنویسی، شاید، به قدمت نمایشنامههای کلاسیک یونان و رم باستان باشد؛ بهعنوانمثال میتوان به «مدهآ»های مختلف اشاره کرد. البته شاید کسانی بگویند که آن بازنویسی نیست، ولی فراموش نکنیم که پلات ثابت است و نویسندگان مختلف، جنبههای مختلفی از این پلات را برجسته کردهاند.