نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
بارها گفته شده است که فیلمنامه اصلی ترین عنصر در پی ریزی یک اثر سینمایی مطلوب است و قرایی در "بی همه چیز" به خوبی نشان می دهد که چگونه می توان با یک زیر ساخت صحیح اثری قابل تامل را روانه پرده نقره ای کرد.
منصور نمونه بارز یک اتفاق خوب در سینمای ایران است. فیلم خوش ساختی که روایتگر بخش مهمی از زندگی تیمسار ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش است. یک فیلم شخصیت محورِ درست و اصولی است که اسطوره سازی نمی کند، شخصیت را بی خود و بی جهت مقدس نمیکند، شعارهای گل درشت و مزخرف نمی دهد و همین امر باعث میشود شخصیت پردازی منسجم و وفادار به کاراکتر به درستی شکل بگیرد و منصور به فیلم جذابی برای مخاطب تبدیل شود.
بیهمهچیز داستان زنی به نام لیلی است که سالها پیش معشوقه یکی از جوانان روستای خود بوده است و از او صاحب فرزندی شده؛ اما این جوان که نامش امیر است، فرزندش را گردن نگرفته و باعث شده مردم روستا لیلی را بهعنوان بدکاره از آنجا بیرون کنند.
بهروز افخمی که کارگردان سینماست و در مجلس ششم به اعتبار فهرست اصلاحطلبان نماینده مجلس بود و به کرسیهای سرخ آن زمان پارلمان تکیه زده بود، در تکمیل چرخش و تغییر عجیب و غریبش در این سالها گفته است: «تعطیلکردن سینماها و مدارس و تحمیلکردن ماسک به مردم کار غلطی بوده است. برنامه جهانی وحشت که احتمالا با اهداف سیاسی در آمریکا و انگلیس طراحی شده در ایران طوری اجرا شد که به اصطلاح ما کاسه داغتر از آش شدیم.»
هاتف علیمردانی با وجود دقتش در کارگردانی نتوانسته فیلمی قابل قبول بسازد و مخاطب هدف فیلمش هم معلوم نیست. ستارهبازی یک فیلم تلف شده و سردرگم است که چیز تازهای به کارنامهی کارگردانش اضافه نمیکند.
«ابلق»، حداقل در تصویرگری مردم حاشیهنشین و معضلاتی که با آنها دستوپنجه نرم میکنند، کاوش چندانی نداشته و بنابر ضرورتی که نه برای قصه ایجاب میکند و نه مخاطب، دلیلش را میفهمد، روایتش را در آنجا و در بین آدمهایش تعریف میکند.
نرگس آبیار با ابلق که گویی باید بسان معنی لغویاش سیاه و سفید توامان باشد دقیقا نه سیاه است و نه سفید. ابلق البته خاکستری هم نیست چون حالا باید به این فیلمساز بااستعداد هشدار داد که فیلم آخر شما نه سفارشی است و نه مستقل و نه حتی بدون وابستگی به هیچ سمت و سویی رنگ و بوی جریانسازی دارد.
«ابلق» فیلمی است که تجربه و ریسکی جدید همچون آثار قبلی آبیار برای این فیلمساز بههمراه داشته اما طراحی یک فینال سؤال برانگیز، مانع از تبدیل شدن آن به اثری تمام و کمال شده است.
وقتی یک کارگردان تمام توان، دانش و تخصص برای ارائه یک فیلم خوش ساخت و درست را به کار بگیرد؛ خروجی که روی پرده سینما می رود به یک اثر قابل قبول تبدیل می شود.
«شیشلیک» مرثیهای است برای مهدویان، به عنوان یکی از مهمترین استعدادهای سینمای ایران. کسی که «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» را ساخته بود حالا چقدر زود به این سطح نازل از فیلمسازی رسید.
بی همه چیز یك ماكت بیروح و ویران از نمایشنامه درخشان ملاقات با بانوی سالخورده نوشته فردریش دورنمات است كه نه تنها به متن اصلی نكتهای اضافه نكرده است بلكه بسیاری از لحظات و نكات قابل تامل آن را نیز از بین برده است.
شیشلیك از آن دسته آثاری است كه پا گذاشتن به بحث درباره آن مانند ورود به مرداب است. فیلم به وضوح مخالفان فراوانی دارد. تركیب امیرمهدی ژوله و محمدحسین مهدویان تركیبی ناهماهنگ و عجیبی است. دو جهان متفاوت كه معجونی به نام شیشلیك را فراهم آوردند و از قضا مورد پسند اكثریت منتقدان نبوده است.
علیمردانی از لحاظ اجرا بهترین فیلم كارنامهاش را ساخته و شاید تنها ضعف فیلم، افت ریتم آن در میانههای داستان است كه لطمه اساسی به پیكره فیلم نمیزند.
ژوله طنزهای نود شبی را با شوخیهای اینستاگرامی و تلگرامی تركیب كرده و یك معجون عجیب و غریب به مخاطب ارایه كرده است كه از هر طرف نگاه كنی شخصیتها و موقعیتها نه طولی دارند و نه عرضی و نه عمقی.
نرگس آبیار اینبار تصویری از فرودستان را با خط روایی کامل به ما نشان می دهد. آدمها و حاشیه هایشان که اگر نبود آن کات های سریع، همچنان ما در حواشی فیلم می ماندیم و به متن نمی رسیدیم.
مشکل شیشلیک در وهله نخست به شوخی های تکراری، بهره گیری از الگوی مفهوم افعال و اعمال معکوس و کلیشه هایی بر می گردد که ژوله در نوشته های طنز خود و بخصوص شب های برره پیش از این، تجربه کرده و اینجا در بستری سینمایی با برخی زیرلایه های اجتماعی آن را قوام بخشیده است.
گرچه کاوه صباغزاده در ساخت فیلم رمانتیسم عماد و طوبا در ارائه و خلق فضایی رمانتیک و فانتزی توانسته شمایی از موفقیت را نشان دهد، در قیاس با ساخته پیشین او گامی به عقب است و به سندروم عقبگرد کارگردان فیلم اولی گرفتار شده است.
فیلم «بیهمهچیز» ساخته «محسن قرایی» میهمان اولین روز سی و نهمین جشنواره فیلم فجر در سینمای رسانهها، آسیبهای رفتارهای عوامگرایانه را در عرصه سیاست و اجتماع به نمایش میگذارد.
سینما متشکل است از ژانرهای مختلف و گونههای متفاوت و همین تنوع ژانر است که شاید در جذب مخاطب؛ سینما را نسبت به مدیومهای دیگر متفاوت میکند.
«بی همه چیز» معلوم نیست چرا بی همه چیز است. آدم یاد اسرار گنج دره جنی می افتد که آخرش بی همه چیزی است.