نمایشنامهی باغ آلبالو به نویسندگی آنتون چخوف در تاریخ تئاتر بسیار مهم است. جورجو استرهلر، پیتر اشتاین و پیتر بروک، سه اجرای مشهور از این نمایشنامه را بهصحنه بردهاند. ماریا شِتسُوا و کریستوفر اینِس در کتاب «مقدمهی کیمبریج بر کارگردانی تئاتر» به این موضوع پرداختهاند. ترجمهی این مطلب را در ادامه میخوانید.
«اولین و شاید كم خطر ترین تعریفی كه از این پدیدة پیچیده (شامانیسم) می توان عرضه كرد این است كه شامانیسم به معنی فنون از خود بیخود شدن و خلسه است؛ یعنی بیرون آمدن شخص از حالت هوشیاری عادی. مردم معتقدند كه طی این خلسه، روح شامان از بدنش جدا می شود و آنگاه یا به سوی آسمان صعود می كند و یا به دنیای مادون سقوط می كند. سیر و سفر همراه با روح شامان، اغلب به تماس با ارواح منجر می شود كه برخی از اوقات سفر خطر ناكی است و به عنوان بخشی از مراسم شفای مراجعه كننده، مورد استفاده قرار می گیرد.جهان شامان از سه قلمرو مجزا تشكیل می شود:دنیای مافوق كه متعلق به خدایان است، جهان میانی كه از واقعیات مادی تشكیل می شود و جهان مادون كه جایگاه مردگان و خرد است.
اگر قرار است باز همان مدیران قبلی در لباسهایی جدید به پستهایشان برگردند، ما همان خانه نشینی یا مهاجرت را ترجیح میدهیم. لطفاً قوانین بازی را دوباره از نقطه صفر آغاز نکنید!
رفتارشناسان معتقدند بيشتر تماشاگران تئاتر در برخي لحظات نمايش دست ميزنند چون فكر ميكنند كه جو سالن نمايش از آنها انتظار دارد كه اين كار را بكنند.
آنچه كه امروزه با عنوان «هنر» و «شیوههای بیان هنری» و یا «رموز هنر» و... در مباحث نظری و عملی میشناسیم و همه روزه در جوامع دانشگاهی ایران با آن روبهرو میشویم، همگی وامی است كه از فرهنگ فرنگ گرفتهایم.
حسین کیانی رئیس کانون کارگردان خانه تئاتر با نگارش یادداشتی به تشریح مشکلات امروز هنرمندان پرداخت و از دولت آینده خواست تا برای حل این مشکلات راهحلی ارایه بکند.
باید بپذیریم نمایشنامهنویسی دینی ما كماكان دچار یك مهجورماندگی و تهاجم به این رویكرد است. باید صورت و سیرت آن را بازگشایی كنیم. مهجور به مفهوم یك مدل از پیش فرض شده است. نمایشنامهنویسی دینی، كاركردی مناسبتی، جشنوارهای و یا حتی فراتر از آن كاركردی ویترینی دارد. نه از سوی كسانی كه آن را به صورت جدی و باورمند دنبال میكنند.
برگزاری کارگاههای کوتاه مدت آموزشی تئاتر میتوانند بسیار موثر باشند؛ اما برای موثر بودن این کارگاهها یک شرط وجود دارد و آن این که کارگاههای کوتاه مدت بیش از اینکه برای افراد آماتور طرحریزی شوند باید برای افراد حرفهای در نظر گرفته شده و بنا به نیاز علمی ایشان برنامهریزی شوند.
آنچه دربارة ويليام شكسپير نوشته شده، بهانهاي است براي گريزهايي ناگزير به نكتههاي ديگر و به اميد عبرتآموزي به رسم «خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران/ گفته آيد در حديث ديگران!»
در هیچکجای دنیا، طرف اول یعنی مسوولان و سیاستگذاران و مدیران فرهنگی و طرف دوم یعنی هنرمندان و فرهنگسازان تا این حد به کمبودها و نقصانها و راهکارهای نظری و عملی برای برونرفت از تنگناها واقف نیستند.
تئاتر حماسی برشت، به دلیل اصرار و اعتقاد او به وظیفة آگاهیسازی رسانة تئاتر و افراط وی در آن به بیانیة سیاسی نزدیك میشود. او هنر و مسئولیت اجتماعی را به نحوی مستقیم درهم آمیخت كه هر چند پس از او این آمیزش مستقیم و تهییجی در شرایط مابعدی مقبول نیفتاد اما از حیث زیباییشناسی، میزانسن، ساختار ادبیات نمایشی و شیوة نوین اجرایی در تئاتر جهان تأثیر قاطع نهاد. شیوة بازیگری پیشنهادی او نیز به قدر مبانی اجرایی تئاترش مؤثر نیفتاد، هر چند نشان داد سیستم استانیسلاوسكی تنها شیوة بازی نمیتواند باشد و نیز سبب و راهگشای كشف شیوههای بازی دیگری شد. تحولات پس از برشت نشان داد كه تئاتر متعهد، متفكر هست اما لزوماً تئاتر حزبی و ایدئولوژیك نباید باشد.
دیر یا زود شاهد تغییراتی در تالار هنر خواهیم بود تغییراتی که پس از دو سال انجام خواهد شد و اگر این گونه شود امیدواریم این بار مدیری با تجربه تر و کارشناس، مدیریت مجموعهای را به دست بگیرد که حالا پایگاه اصلی تئاتر اصفهان شناخته می شود متاسفانه مدیران سازمان نگاه ساختمان سازی، آن هم بساز بفروشی، به تئاتر دارند. بودجهای که از همین مردم شهر می گیرند را بدون تفکر کارشناسی صرف هزینههایی می کنند که بازخوردش هیچ چیزی را به این مردم اضافه نمیکند و در جواب انتقاد تهدید میکنند که این بودجه را قطع خواهند کرد و هستند کارگردانانی که از ترس بی کار شدن بدون لحظهای درنگ به صرافت افتاده و هیاهو میکنند که اگر شهرداری بودجه تاتر را قطع کند چه کنیم؟! مگر بودجه که سازمان به تئاتر اختصاص داده از جیب مدیران پرداخت می شود که آن را قطع کنند؟!
معتقدم براي تغيير به سوي آيندهاي بهتر در تئاتر، نيازمند نگرش اصلاحي در افكار هنرمندان و مسئولين دولتي نسبت به جريان تئاتر هستيم.
روشن است كه اين مجموعه اطلاعاتبراى تحليل از سوى «دراماتورژ» ارايه مىشود. يكى از دلايل عمده حضورضرورى دراماتورژ در گروههاى اصيلتئاترى به همين جهت است. و شخص استكه زاويه ديد ما در رويكرد به «اديپوسشهريار» تحليل از منظر دراماتورژ است كهدر رأس هرم هر گروه تئاترى جاى دارد.
سال 92 برای نمایشهای ایرانی و سنتی ایران سال خوبی نبود زیرا بزرگانی در این عرصه چشم از جهان فروبستند که بسیاری از تجربیاتشان در سینه حبس ماند و فضا و بستر مناسبی برای انتقال این تجربیات و فعالیت مستمر در عرصه تئاتر و نمایشهای سنتی برایشان فراهم نشد.
ما از نقد تئاتر چه انتظاری داریم؟ این سئوالی است که در طی یک ماه، منتقدان نیویورک تایمز به صورت آنلاین به بررسی آن پرداختند و خیلی زود به سئوال تازهای رسیدند: منظور از «ما» کیست؟
تصمیم گرفتم اعتراض نامه ای بنویسم. نمی خواهم بگویم چرا تا وقتی زنده بود برای اش کاری نکردید و چرا مرده پرست هستید؛ چرا که با این حقیقت محتوم که ما مرده پرست هستیم کنار آمده ام یا بهتر است بگویم جایی برای دفاع باقی نمانده؛ اما پس از مرگ "محمود استاد محمد" به این باور رسیدم که ما مرده پرست نیستیم، کار ما به جایی کشیده است که به راحتی آب خوردن انسانی را می کشیم!
استادمحمد از نمایشنامهنویسان تاثیرگذاری است که به نوعی مسیر نمایشنامهنویسی ایران را جهت دهی کرد و بسیار تاثیرگذار بود.
هنر سهم قابل توجهي در رشد اقتصادي در كشورهاي توسعه يافته ايفا ميكند. بنا به گزارش مركز اقتصاد و تجارت بريتانيا، توليدات هنري تنها يك دهم درصد از هزينههاي عمومي را به خود اختصاص ميدهند و در مقابل، چهار دهم درصد توليد ناخالص داخلي را شامل ميشوند.
یک یار دوازدهم در جشنواره نمایشهای کمدی اصفهان
یک سال یعنی 365 روز. 365 روز را شاید بتوان در نگاهی اجمالی مرور کرد اما اگر بخواهیم لحظه لحظهی آن را آنگونه که زندگی کردیم مرور کنیم یک سال بر عمرمان افزوده میشود. 365 روز پیش حمید سمندریان تصمیم گرفت که دیگر نباشد و نبیند. تصمیم گرفت که نباشد و نبیند که ما با خود و تئاتر، با خود و هنر چه میکنیم. تصمیم گرفت نباشد و نبیند که 365 روز بعد چگونه زندگی روزمره ما را در خود حل میکند.