فیلم It Ends with Us به کارگردانی جاستین بالدونی فیلمی درام-عاشقانه است که براساس رمانی به همین نام ساخته شده است. این فیلم موفق شده با فروشی ۳۵۰ میلیون دلاری، ۱۳امین فیلم پرفروش سال تا بدین لحظه لقب بگیرد و با اختلاف فاحش، بالاترین فروش را در میان آثار درام و عاشقانه سال داشته باشد.
«Sing Sing» نهتنها فیلم خوبی است بلکه بهشدت نیز قابل احترام است. درک کارگردان از مدیوم تئاتر و هنر بهقدری عمیق است که او را در ساخت یک اثر خوب هنری یاری رسانده است.
فیلم The Damned اثری خستهکننده، با دوربینی بد و فیلمنامهای افتضاح است (اگر فیلمنامهای در کار باشد). فیلم همهچیز خود را مدیون یک کانسپت شعاری است که تنها در دام نماد افتاده و ابدا موفق به خلق دغدغه نشده است.
در مقالهی امروز به بررسی فیلم Salem’s Lot اثر گری دابرمن میپردازیم که سومین اقتباس سینمایی/تلویزیونی از رمانی به همین نام به قلم استفن کینگ افسانه به شمار میرود.
فرانسیس فورد کوپولا در فیلم «مگالوپلیس» قصد دارد که از هر دری سخن بگوید. او به پیر فرزانهای میماند که شدیدا نگران آیندهی فرزندانش است و از سرنوشت آنها و مسیری که میروند هراس دارد.
هر فریم از این فیلم با تمرکز بر خلوت و تنهایی طراحی شده و با دقت از صدا و رنگهای لطیف و کمرنگ بهره میبرد تا به نوعی سکون و ماندگاری در ذهن مخاطب ایجاد کند. The Outrun اثری است که نه تنها از طریق داستانگویی، بلکه از طریق استفادهی دقیق از عناصر بصری و تکنیکهای هنرمندانه، تجربهای عمیق و هنری را ارائه میدهد.
YOLO یک فیلم کمدی درام، ورزشی چینی محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی جیا لینگ (Jia Ling) میباشد که بر اساس فیلم 100 Yen Love به کارگردانی ماساهارو تیک (Masaharu Take) ساخته شده است. جیا لینگ به عنوان کاراکتر اصلی لیینگ، لی جیان (Lei Jiayin) در نقش مکمل و چندی دیگر در این فیلم به ایفای نقش میپردازند. YOLO یکی از هفت فیلم پرفروش سال ۲۰۲۴ جهان بوده و در چین نیز رتبه اول پرفروشترین فیلم ۲۰۲۴ را به خود اختصاص داده است.
The Wild Robot در کنار مفاهیم نسبتا مهم خود، انیمیشنی مخاطبپسند به دور از مبتذلبازیهای اخیر هالیوود است و من خوشحالم که در دام ووک جماعت نیافتده و مفاهیم رنگین کمانی ندارد. همانطور که در ابتدا نوشتم The Wild Robot اثری به شدت انسانی است با اینکه درون اثر خبری از انسان نیست.
منتقدان نظرات خودشان را درباره فیلم Gladiator II منتشر کردند و این اثر توانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد.
فیلم تلقین یا اینسپشن، محصول امریکا و انگلستان، به کارگردانی کریستوفر نولان است که با دریافت دهها جایزه ازجمله فیلمبرداری، صدا و جلوههای ویژه اسکار، همچنین نمره ۸/۸ IMDB، نشان میدهد بیدلیل نیست که از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ است.
زوئی کراویتز در Blink Twice اولین تجربه کارگردانی خود را به نمایش میگذارد و در کل، کارگردانی او ترکیبی از عناصر بصری قوی و تلاش برای ایجاد تعلیق روانشناختی است، اما نقاط ضعف قابل توجهی نیز دارد. کراویتز به خوبی از محیط جزیره برای ایجاد حس انزوا و تنش استفاده کرده است.
در فیلم Afraid، شخصیت AIA نماد پیشرفتهترین شکل هوش مصنوعی و تکنولوژی خانگی است که به عنوان دستیار دیجیتال وارد زندگی خانواده کورتیس میشود، و با جمله «به خونه خوش اومدی ایا» شروع به کار میکند اما با هیچ جملهای خاموش نمیشود.
فیلم Don't Move در بخشهایی از نگاه سرگرمی سینمایی قابل قبول است، اما در مجموع یک تریلر کلیشهای درباره «شکارچی و طعمه» است. این فیلم شامل معمایی نیست که باید حل شود، بلکه یک تجربه بیمووی سرگرمکننده است که برای تماشاگرانی ساخته شده که به دنبال یک تمرین ژانر ناب کوتاه و مستقیم هستند.
مگر میشود کسی دوستدار سینما باشد و نام تیم برتون را نشنیده باشد؟ مرد دوستداشتنی و عجیب و غریب سینما در بیستمین اثر بلند سینماییاش به سراغ دنبالهسازی برای فیلم Beetlejuice سال ۱۹۸۸ کرده است. در ادامه خواهیم دید که به چه شکل، برتون پس از گذشت ۳۶ سال کماکان ذهن خلّاق و عجیب و غریبش را دارد و علیرغم تمامی ضعفهای اثر، او بیننده را درگیر کاراکترها و جهانسازی خاص خودش میکند.
فیلم «The Platform 2» ساخته گالدر گازتلو–اوروتیا کارگردان اسپانیایی و دنبالهای بر فیلم «The Platform» است که بر خلاف قسمت اول نتوانست نظر مردم و منتقدین را به خود جلب کند. اما آیا این حجم از انتقادات نسبت به این فیلم منطقی است؟ در نقد این اثر سینمایی به این موضوع میپردازیم.
فیلم سینمایی Red One با بازی کریس ایوانز و دوئین جانسون نتوانسته نمرات خوبی را از منتقدان دریافت کند.
فیلم Small Things Like These با هنرنمایی کیلین مورفی در نقش اصلی توانسته نمرات بسیار خوبی از منتقدان بگیرد.
فیلم سینمایی Heretic با هنرنمایی هیو گرنت توانسته نمرات بسیار خوبی را از منتقدان دریافت کند.
گابریل شرمن در نقش فیلمنامه نویس و علی عباسی به عنوان کارگردان فیلم «کارآموز» سراغ بخشی از زندگی او رفتهاند که کمتر کسی از آن با خبر است؛ دوران پیش از اوج گرفتن ترامپ و آشنایی وی با روی کوهن که نقش استاد و مراد او را دارد و باعث میشود دانلد ترامپ از زیر سایهی پدرش خارج شود و رفته رفته به جایگاهی برسد که امروز در آن قرار دارد.
صداقت تاد فیلیپس در جوکر۱ تبدیل بهنوعی محافظهکاری و عدمصداقت در جوکر۲ شده است و همین مسئله اصلیترین عامل شکست فیلم بهنظر میرسد. فیلیپس با حق دادن به نولان و واگذار کردن جوکر به او، گویی بهاشتباه خود اقرار کرده و حفظ نظم موجود را به شورش و اعتراض ترجیح داده است.
تاد فیلیپس در حال نمایش چگونگی تبدیل شدن یک آدم معمولی به جوکر است و بعدا قرار است در فیلمهای آینده به دنبال قصههای وی در شهر گاتهام برای بر هم زدن نظم برود و احتمالا با بتمن مبارزه کند. این برداشت کمی مبهم به نظر میرسید؛ چرا که آرتور فلک آشکارا آدم کودنی بود و نمیتوانست هیچگاه به آن ابرشرور دیوانه تبدیل شود که هوشی سرشار دارد. نقد فیلم «جوکر ۲» یا همان «جوکر: جنون مشترک» را با تکیه بر همین بر هم زدن توقعات مخاطب توسط تاد فیلیپس آغاز میکنیم.
فیلم مرا به دوزخ بکشان یا همان «Drag Me to Hell» در سال ۲۰۰۹ توسط سم ریمی نویسندگی و کارگردانی شد. این پروژه اولین پروژهی ترسناک این کارگردان در بازهای حدود دو دهه بود و همچنین اولین فیلمی بود که پس از پروژه The Gift دیگر دربارهی مرد عنکبوتی محسوب نمیشد. پس از ساختن سه تا از بزرگترین فیلمهای دهه ۲۰۰۰، ریمی میخواست که مقیاس کار خودش را کوچکتر کند و به سبکی رجوع کند که در ابتدا سبب شهرت او به عنوان یک فیلمساز شده بود.
در این مطلب نقد فیلم «ترساننده ۳» (Terrifier 3) را با تمرکز بر تاکید فیلمساز بر ادغام بین کلیشههای مختلف زیرگونههای متفاوت ژانر وحشت را بخوانید.
بدون شک سینمای هالیود بدون جان فورد یک روایت ناقص است. فراتر از این باید گفت، یکی از نامهایی که سینمای کلاسیک با آن شناخته میشود «جان فورد» است.
در این نوشتار نگاهی میکنیم بر اولین فیلم بلند نیکلاس لارسن به نام Mother, Couch که با هنرنمایی ایوان مکگرگور و ریس ایفانز و بر اساس رمانی به همین نام اثر جرکر ویردبورگ توسعه یافته است.
فیلم «Wolfs» کمدی هدر رفتهای است. دو بازیگر نقش اصلی که بهتنهایی میتوانند بار طنز یک اثر سینمایی را به دوش بکشند، اسیر فیلمنامه ضعیف و کارگردانی ضعیفتر «جان واتس» میشوند که او را از سری فیلمهای «مرد عنکبوتی» با بازی «تام هالند» به خاطر داریم.
فیلم Caddo Lake، چیز تازهای برای گفتن ندارد، نه در داستان نه در روایت، به طوری که برجستهترین نکتهی آن، تنها بازی لورن آمبروز در نقش فرعی به شمار میرود. با این حال اگر به فیلمهای سفر یا بهتر بگویم، جابهجایی در زمان علاقهمندید، مخصوصاً اگر فاکتور علمیتخیلی نه بر اساس تکنولوژی، بلکه بر اساس ذات خود طبیعت عمل کند، مطمئناً تماشای این فیلم میتواند سرگرمتان کند. برای باقی تماشاچیان، فیلم نه قصهی جدیدی دارد و نه روایت تازهای، و با همان رویاپردازی در طول روز میتوانید داستانهای تازهتری نسبت به این فیلم خلق کنید.
فیلم سینمایی Venom: The Last Dance نقدهای پایینی از منتقدان دریافت کرده است.
فیلم The Crow (2024) یک عقبگرد بزرگ نسبت به نسخه اصلی آن در سال ۱۹۹۴ است. «کلاغ» ضعفهای فراوانی در فیلمنامه دارد و تصمیماتی که گرفته شده است باعث شده نه تنها با اثری با کمترین شباهت نسبت به کمیک بوک و فیلم اورجینال روبهرو باشیم که حتی با فیلمی ضعیف طرف باشیم!
همیشه بر این باور بودهام که یک اثر هنری بدون تکنیک، به اثری بد و حتی ضعیف تبدیل میشود. اما یک اثر بدون فرم، اصلا اثر هنری نیست. این موضوع از دیرباز نیز چنین بوده.
در فیلم «The Killer» آخرین ساخته «جان وو» کارگردان باسابقه هنگکنگی شاهد اشتباهات تکنیکال، پرداخت داستانی و شخصیتپردازی عدیدهای هستیم که ضعف فیلمنامه هم در آن دخیل است.
Lee، تلاش کرده تا تاثیرات عمیق و تراژیک جنگ جهانی دوم را از طریق صحنههای جنگی به شکلی هنری و در عین حال واقعگرایانه نشان دهد. این صحنهها نقش مهمی در بیان پیامهای کلیدی فیلم دارند، که به مضامین خشونت، بیرحمی جنگ و تاثیرات آن بر انسانها میپردازند.
«ماده» از همان زمان اولین نمایشش در جشنوارهی کن ۲۰۲۴ تبدیل به اثری جنجالی شد؛ بسیاری دوستش داشتند و برخی هم به خاطر حجم خشونتش ملامتش کردند.
داستان جوکر قابل تامل بود، اما این فیلم و فیلمنامه اقتباسی، چنگی به دل نمیزد.
در نقد «سیلمز لات» به این میپردازم که چرا با وجود خلاقیت بصری، فیلم از کلیشهها رنج میبرد و در مسابقه با زمان، محکوم به شکست است.
نقد فیلم «سه دختر او» را در این مطلب بخوانید.
«کروکدمن» میتوانست به سبک فیلمهایی مثل «آیین» (The Ritual) یا بازیهای ویدیویی شبیه «اوتلست» (Outlast) حس تعلیق خود را تشدید کند؛ انگار که سایهی کروکدمن همیشه دنبال هلبوی و تام است. اما فیلم «پسر جهنمی: کروکدمن» با اینکه از نظر تکنیکی فیلم ترسناک به حساب میآید، از نظر منطقی امکان ندارد شما را بترساند
«پلتفرم» فیلم شعاریای بود. «پلتفرم ۲» حتی شعاری هم نیست. یعنی شعارهای خودش را نقض میکند. از هیچ نظر هم حرف تازهای نمیزند. فیلمی سیاه و ناامیدکننده است که حتی آینه بودنش را هم نمیتوانی بپذیری.
فیلم Longlegs اثری است که در ابعاد تکنیکی مختلف مثل فیلمبرداری، نورپردازی، موسیقی متن، رنگ و حتی بازیها خوب است اما میتوان گفت اثری که فیلمنامه نداشته باشد حداقل و با ارفاق پنجاه درصد چیزی که برای یک اثر خوب نیاز است را ندارد.
این فیلم در ادامه داستان انیمیشن Inside Out (محصول ۲۰۱۵) ساخته شد و توانست نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کند. همچنین با فروش بیش از ۱/۵ میلیارد دلار به پرفروشترین فیلم سال و دومین انیمیشن پرفروش جهان تبدیل شد.
فیلم Daddio از آن دسته فیلمهای تک لوکیشن است که تنها با ۲ بازیگر کار خود را پیش میبرد.
فیلم Rio Bravo شاهکار تاریخ سینماست. قطعا جزو ده فیلم برتر تاریخ و همچنین به نظر من بهترین وسترن سینماست. هاکس با استادی منحصر به فردی پلان به پلان فیلم خود را ساخته و مثل همیشه یک جمع دوستانه و انسانی را نشان مخاطب میدهد که دیدنش سرتاسر لذت است.
فیلم Mothers’ Instinct از آن دسته آثار سینمایی است که کارگردان علاقه دارد با ذهن مخاطب بازی کند و با ایجاد شوکهای ناگهانی و عوض کردن جای قهرمان و ضد قهرمان داستان را پیش ببرد.
نماهای کوروئیدا تداعیکننده شرایط حسی دردناکی است که یومیکو از سر گذرانده است. زنی سوگوار در میان دریا و ساحل که توان حرکت را از دست داده و سرپا ایستاده و خشکش زده است.سکانس روبهرو شدن یومیکو با همسر شعری دردناک در تشریح وضعیت انسانهای گمشدهای که نسبت به همه بیزارند و در همان لحظه تمایل شدیدی به پناه بردن به همان انسانها دارند.
سومین فیلم از فرانچایز «وحشتانگیز» (Terrifier) که قرار است به زودی اکران آن آغاز شود، یکی از مورد انتظارترین فیلمهای ژانر وحشت در سال 2024 بوده است. حالا با انتشار دیدگاههای مثبت منتقدان، به نظر میرسد انتظارات هواداران این فرانچایز تا حد زیادی برآورده خواهد شد.
«ما تمامش میکنیم» It Ends with Us در الگوی روایی خود نیز بلاتکلیف و سردرگم است و ضمن به بازی گرفتن زمان تاریخی قصه و ایجاد فضایی در گذشته برای تقابل با حال، فلاشبکهایی بیهدف و بیتاثیر میزند که در پیشبرد و اثربخشی داستان کمترین کارکرد را دارد.
منتقدان نقدهای خودشان برای فیلم Beetlejuice Beetlejuice را منتشر کردند و این اثر سینمایی نمرات خوبی از منتقدان گرفته است.
منتقدان نظرات خودشان درباره فیلم Joker: Folie à Deux را منتشر کردند و این اثر نمرات متوسطی از منتقدان گرفته است.
«نور شبح» Ghostlight اثری قابل تامل در کارنامه کلی اوسالیوان و الکس تامپسون محسوب میشود که جدای از فیلمنامه کم نقص و روان آن، از میزانسنها، ترکیببندی درست در نماه و روایت و البته سیر منطقی تکامل شخصیتها براساس رویدادهای درونی و بیرونی برخوردار است.
«مرا به ماه ببر» Fly me to the moon در قامت یک اثر قهرمانپرور و ملیگرا در سینمای هالیوود، نسخهای الکن است که در بیشتر بخشها از جمله نویسندگی و کارگردانی و تیم بازیگران و حتی بهرهگیری از یک تدوین و موسیقی اثرگذار که در چنین درامهایی بسیار مهم به شمار میروند، قابل قبول عمل نکرده و پس از طرح موضوع هم ضمن حرکت روی کلیشهها، با کشدار شدن و قابلپیشبینی بودن رویدادها مخاطب را دچار رخوت میکند.