فیلم مستند «Militantropos» با روایتی جسورانه و فرمگرایانه، نگاهی ضدجنگ و ژرف به تأثیرات روانی و انسانی جنگ اوکراین دارد. ترکیبی از زیبایی بصری و وحشت واقعی که بیننده را به تفکر درباره مرزهای زیبایی، واقعیت و اخلاق در سینمای مستند وامیدارد.
فیلم «پسران شب نئون» ساخته جونو مک، پس از هفت سال تأخیر بالاخره روی پرده رفت؛ اثری که با فضایی مرموز و بصری اغواگر آغاز میشود، اما در ادامه گرفتار روایتی شلوغ، شخصیتپردازی ناقص و ایدههایی ناپخته میشود. آیا این فیلم لایق اینهمه انتظار بود؟
فیلم «Love Me Tender» به کارگردانی آنا کازناو کامبه و با بازی درخشان ویکی کریپس، روایتی عمیق و تأثیرگذار از مادری است که در تلاش برای حفظ هویت فردیاش، با ساختارهای خشک و محافظهکار جامعه روبرو میشود. این اثر فرانسوی بر اساس رمان نیمهزندگینامهای کنستانس دُبره ساخته شده و تصویری صادقانه و گاه دردناک از تقابل مادر بودن با زن بودن ارائه میدهد.
«Highest 2 Lowest» بازسازی هوشمندانه و مدرن فیلم کلاسیک «High and Low» اثر آکیرا کوروساوا است که توسط اسپایک لی کارگردانی شده است. این فیلم با بازی درخشان دنزل واشنگتن و حضور متفاوت A$AP Rocky، داستانی پرتنش از ربوده شدن فرزند یک تاجر موفق در نیویورک را روایت میکند؛ اثری که نه تنها یک تریلر جذاب است، بلکه به مانیفستی اجتماعی و فرهنگی درباره عدالت، نژاد و قدرت تبدیل میشود.
فیلم «الینور کبیر» به کارگردانی اسکارلت جوهانسون، اولین تجربه کارگردانی این بازیگر مطرح هالیوود، با حضور درخشان اما بحثبرانگیز جون اسکوئیب، بازیگر ۹۵ ساله، تلاش میکند ترکیبی از طنز، غم و هویت فرهنگی را ارائه دهد. اما آیا این اثر در رسیدن به هدف خود موفق بوده است؟
فیلم «خیابان ترس: ملکه پرام» (Fear Street: Prom Queen) به عنوان جدیدترین اثر مستقل از مجموعه ترسناک نوجوانانه R.L. Stine، در حالی توسط نتفلیکس منتشر شده که نه تنها از فضای سهگانهی اولیه فاصله گرفته، بلکه با تکرار کلیشههای قدیمی و روایت سطحی، عملاً به یک اسلشر فراموششدنی تبدیل شده است.
فیلم جدید برادران داردن با عنوان «مادران جوان» در جشنوارههای بینالمللی با تحسین منتقدان مواجه شده است. این فیلم که با محوریت بارداری نوجوانان و زندگی در خانههای حمایت اجتماعی ساخته شده، روایتی تلخ و در عین حال سرشار از امید از واقعیتهای جامعه معاصر بلژیک ارائه میدهد.
در چهارمین فیلم بلندش، سعید روستایی تصویری تلخ، پرتنش و در مواردی گیجکننده از مادری تنها در برابر جامعهای مردسالار ارائه میدهد؛ تصویری که هرچند با جسارت آغاز میشود، در نهایت در بنبستهای روانشناختی و روایت غیرمنسجم گیر میافتد.
بازگشت باشکوه جودی فاستر به سینمای فرانسه با «زندگی خصوصی» در نقش رواندرمانگری گرفتار در راز مرگ یک بیمار، تجربهای متفاوت از تریلری روانشناختی و شخصیتمحور را رقم میزند.
فیلم «ناپدید شدن یوزف منگله» به کارگردانی کیریل سربرنیکوف، تلاش دارد تا چهرهی فرشته مرگ اردوگاههای نازی را در تبعید بازسازی کند؛ اما با وجود بازی درخشان آگوست دیل، درگیر ساختاری پراکنده و روایتی سردرگم میشود که مانع شکلگیری یک پرتره انسانی و روانشناسانه میگردد.
فیلم «عقابهای جمهوری» (Eagles of the Republic) به کارگردانی طارق صالح، روایتی هوشمندانه و در عین حال ناهماهنگ از زندگی یک ستارهی سینما در دل نظامی استبدادی است. اثری که هم جذاب است و هم ناامیدکننده، و بیش از هر زمان دیگری بهخصوص برای مخاطب جهانی، آشنا و ملموس به نظر میرسد.
در نخستین اقتباس سینمایی از رمان کازوئو ایشیگورو، کارگردان ژاپنی کِی ایشیکاوا میکوشد تا مرزهای بین حافظه، غم و هویت را به تصویر بکشد. اما «چشماندازی کمرنگ از تپهها»، با وجود جاهطلبی بصری و وفاداری ظاهری به متن، از درک لطافت و ابهام ادبی اثر اصلی بازمیماند.
«تاریخچه آب» ساخته اول کریستن استوارت، با بازی خیرهکننده ایمون پوتس، داستانی تأثیرگذار و صادقانه از مبارزه یک زن با زخمهای کودکی و جستوجوی رهایی را به تصویر میکشد.
فیلم درام تازه «آمروم» به کارگردانی فاتح آکین، که در جشنواره کن به نمایش درآمد، داستانی لطیف و تأملبرانگیز از بلوغی انسانی را در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم روایت میکند. این اثر با نگاهی عمیق و پرظرافت، به بررسی مرزهای دشوار اخلاقی و امکان نیکی در دل تاریکی میپردازد.
«Slauson Rec» مستندی جسور و نگرانکننده از پشتپردهی کارگاه بازیگری شایا لابوف است؛ روایتی از امید و اعتماد که در لبهی فروپاشی روانی و سوءاستفاده عاطفی فرو میریزد.
هریس دیکینسون، بازیگر تحسینشدهی فیلمهای مستقل، در نخستین تجربه کارگردانیاش با فیلم «Urchin»، تصویری تلخ، انسانی و درعینحال شاعرانه از بحران بیخانمانی در لندن ارائه میدهد. این درام اجتماعی که در بخش «نگاه نو» جشنواره کن به نمایش درآمده، با بازی چشمگیر فرانک دیلان، تماشاگر را به دلِ چرخهی خشونت، اعتیاد و طردشدگی میبرد؛ بیآنکه وعده رستگاری بدهد یا پایانبندی خوشی تحمیل کند.
فیلم جدید آن ایموند، با محوریت مردی مهربان و مضطرب که بار نگرانیهای محیطزیستی جهان را به تنهایی به دوش میکشد، در ابتدا با لحنی شاعرانه و حسبرانگیز مخاطب را مجذوب میکند، اما خیلی زود در پیچوخم روایی و ترکیب بیثمر ژانرها، راه خود را گم میکند.
در تازهترین اثر از کارگردان سبکگرای سینمای معاصر، وس اندرسن با ظرافتی طنزآلود به سراغ مفهوم سرمایهداری، پدران غایب و میراثهای مشکوک میرود؛ بنسیو دل تورو در نقش یک سرمایهدار پیر و زخمی، قلب اثر را در دست دارد.
اولیور لاکس در جدیدترین اثر خود «Sirât» با عبور از تمامی قراردادهای روایی و ژانری، مخاطب را به سفری پرتنش، عجیب و غیرقابل پیشبینی در دل صحرای مراکش میبرد؛ جایی که مرز میان واقعیت، کابوس، و رستگاری به نازکی یک مو پل زده شده است.
ویکاند در «عجله کن فردا» با همکاری کارگردان ترِی ادوارد شولتز، تجربه تلخ لغو ناگهانی یک کنسرت پرحاشیهاش را به شکل داستانی و شخصی به تصویر میکشد. فیلمی که تلاش میکند از پشت پرده فشارهای حرفهای و روانی یک ستاره پاپ پرده بردارد، اما بیشتر به خودستایی میماند تا توبه واقعی.
فیلم «کلمات جنگ» با بازی مکسین پیک به زندگی آنا پولیتکوفسکایا، روزنامهنگار منتقد و قربانی ترور در روسیه، میپردازد؛ اثری که هرچند پیام مهمی درباره آزادی مطبوعات دارد، اما در روایت و ساختار، اثری محافظهکارانه و فاقد نوآوری به شمار میرود.
فیلم «Bring Her Back»، دومین اثر بلند دنی و مایکل فیلیپو پس از موفقیت «Talk to Me»، تریلری روانپریشانه و ترسناک است که با بازی درخشان و نگرانکنندهی سالی هاوکینز در نقش یک مادرخواندهی مرموز، به کابوسی خانگی در دل حومهی استرالیا جان میبخشد. این فیلم با فضایی وهمآلود و خشونتی زیرپوستی، یکی از دلهرهآورترین تجربههای سینمایی سال است.
فیلم «سرزمین نیها» به کارگردانی سون برسر، اثری نفسگیر و تأثیرگذار از سینمای نوپای هلند است که با بهرهگیری از طبیعت مرموز نیزارهای شمال این کشور، داستانی تاریک و درونی از فروپاشی اخلاقی یک جامعه روستایی را روایت میکند. این فیلم در هفته منتقدان جشنواره کن خوش درخشید و نوید ظهور یک استعداد تازه را در سینمای اروپا داد.
«خواهر کوچک» (The Little Sister) ساختهی حفسیه هرزی، یکی از آثار کمادعای جشنواره کن امسال است که با نگاهی انسانی و بیپیرایه، داستان دختری فرانسوی-الجزایری را روایت میکند که میان ایمان، خانواده، و هویت جنسیاش گرفتار است. بازی درخشان نادیا ملیتی در نقش فاطیما، این روایت شخصی و درونی را به یکی از تجربههای متفاوت سینمای اجتماعی اروپا تبدیل کرده است.
فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی، با نگاهی جامعهشناختی، شکاف عمیق میان فرد و جامعه در جهان مدرن را به تصویر میکشد؛ جایی که انسانها در ساختارهای بیروح و نقشهای تحمیلی، معنا و هویت خود را از دست دادهاند. تلاش یک پدر برای برقراری ارتباط با دخترش، بارقهای از امید برای بازیابی انسانیت در دل جامعهای فراموشکار را روایت میکند.
آری آستر در فیلم «ایدینگتون» با نگاهی جسورانه و متفاوت، تصویر جامعه آمریکا را در دوران همهگیری کرونا و اعتراضات اجتماعی بازسازی میکند. فیلمی که بحرانهای فرهنگی، سیاسی و روانی را در دل یک شهر کوچک به نمایش میگذارد و مخاطب را به تامل درباره واقعیتهای معاصر دعوت میکند.
فیلم «آسمان وعدهدادهشده» ساختهی کارگردان فرانسوی-تونسی، اریژ سهیری، با نگاهی مستندگونه و نگاهی انسانی، به زندگی چند زن مهاجر آفریقایی در تونس میپردازد؛ زنانی که در میانهی رنج، تبعیض و امید، برای حفظ کرامت انسانی خود تلاش میکنند. این فیلم که در بخش «نگاه نو» جشنواره کن افتتاح شد، نگاهی تازه به مهاجرت در قاره آفریقا دارد، نه اروپا.
فیلم «پرونده ۱۳۷» به کارگردانی دومینیک مول، داستان تکاندهندهی بازرسی از یک پروندهی خشونت پلیس را روایت میکند؛ جایی که یک بازرس زن در میانهی میدان اخلاق، قانون و فشار نهادهای فاسد گرفتار میشود. با بازی خیرهکنندهی لئا دروکر و روایتی بیپیرایه، این فیلم پلیسی در جشنواره کن درخشید.
در دل یک مزرعه قدیمی در آلمان، روایتی تلخ و شاعرانه از زنانِ چند نسل روایت میشود که گویی اندوه و رنج، در آجرهای دیوار خانهشان حک شده است. فیلم «صدای افتادن» ساختهی ماشا شیلینسکی، اثری جاهطلبانه و جسور در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن امسال است که با فضاسازی بصری و روایت غیرخطی، تماشاگر را به دل تاریخ و زخمهای نسلی میبرد.
فیلم «ماموریت غیرممکن: حساب نهایی» به عنوان هشتمین قسمت از مجموعه محبوب و پرفروش تام کروز، با هیاهوی بسیار در جشنواره کن روی پرده رفت. اما آیا این قسمت توانسته انتظارات را برآورده کند یا در گرداب افسانهسازی از خود غرق شده است؟
اگر به سینمای اجتماعی و مستقل علاقهمندید، فیلم «آسمان وعدهها» به کارگردانی اریژ سهیری شما را شگفتزده خواهد کرد. این فیلم تونسی، نگاهی انسانی به وضعیت مهاجران در تونس دارد و با روایتی گرم و تأملبرانگیز، سه زن از ساحل عاج را به تصویر میکشد که در دل سختیها به دنبال امید و آیندهای بهتر هستند.
فیلم The Surfer با بازی نیکلاس کیج، اثری پرتنش، روانپریشانه و خیرهکننده است که مخاطب را در آفتاب سوزان استرالیا و در دل یک کابوس سورئال رها میکند. کارگردانی لورکان فینگان و موسیقی پر رمز و راز فرانسوا تتاز، این تریلر روانشناختی را به یک تجربه سینمایی تبدار و گیجکننده تبدیل کردهاند. نیکلاس کیج در نقشی بهشدت متفاوت، اما درخشان، مرزهای واقعیت و جنون را درمینوردد.
نسخهی جدید فیلم The Wedding Banquet با نگاهی معاصر، به بحرانهای هویتی، روابط عاشقانه و واقعیتهای تلخ مهاجرت میپردازد. با بازی چشمگیر لیلی گلداستون و کلی مری ترن، این درام اجتماعی علیرغم نقاط قوتش، در پرداخت احساسی و عمق شخصیتها گاهی دچار لغزش میشود.
فیلم «به خاطر آدام» (Adam’s Sake) دومین اثر بلند لورا واندل، کارگردان بلژیکی، پس از موفقیت «زمین بازی»، بار دیگر مخاطب را به دل فضایی محدود و پرآشوب میبرد. اینبار نه مدرسه، بلکه بخش کودکان یک بیمارستان دولتی صحنهی درامی انسانی و پرسشبرانگیز است؛ جایی که یک پرستار تلاش میکند از جدایی مادر و فرزند جلوگیری کند، درحالیکه سیستم پزشکی و حقوقی مقابل او ایستادهاند.
مستند «یک نوع جدید از طبیعت» (A New Kind of Wilderness) از سینماگر نروژی، سیلژا اوونسمو یاکوبسن، روایتگر داستانی غمانگیز است که پس از درگذشت عکاس ماریا واتنه در سال ۲۰۱۹، خانوادهاش باید با از دست دادن نه تنها یک عزیز، بلکه سبک زندگی خاصشان کنار بیایند. این فیلم در حالی که داستانی دردناک و پیچیده را مطرح میکند، به زیبایی تنشهای عاطفی میان گذشته و آینده را به تصویر میکشد.
مستند "زمستان آهنین" که بحران زیستمحیطی سال گذشته مغولستان را روایت میکند، زندگی دو جوان دامدار را در برابر سرمای شدید، برف سنگین و یخزدگیهای مرگبار به تصویر میکشد. فیلم با نگاهی دقیق به سختیهای زندگی عشایری در این کشور و تلاشهای این دو دامدار برای نجات ۱۰۰۰ اسب در طول چهار ماه، نه تنها زیباییهای طبیعی مغولستان بلکه واقعیتهای تلخ زندگی در یک محیط تهدیدشده را نمایش میدهد.
فیلم "گناهکاران" ساخته ریان کوگلر، با حضور مایکل بی. جوردن و هیلای استاینفلد، داستانی خونآشامی است که علاوه بر ایجاد هیجان و وحشت، به مسائل سیاسی و اجتماعی آمریکا و تبعیض نژادی میپردازد. این فیلم با تلفیق ترس و پیامهای اجتماعی، یک اثر متفاوت در دنیای سینمایی ایجاد میکند.
در اولین فیلم بلند تتسویا ناکاشیما پس از هفت سال، The Brightest Sun یک کارآگاه شکستخورده و دستیار تازهکارش مأمور حل پرونده قتلی میشوند که آنها را ناخواسته با زخمهای پنهان گذشته، شکستهای خانوادگی و نقش دردناک والد بودن مواجه میکند. «خورشید درخشان» با بازی تأثیرگذار هیدتوشی نیشیجیما، نهتنها یک درام جنایی، بلکه روایتی انسانی از گناه، پشیمانی و مسئولیت است.
این مستند خوشساخت، نگاهی نوستالژیک به زوج کمدی تأثیرگذار دهه ۱۹۷۰ دارد؛ اثری که شاید نسل جوان را به آرشیو آثار آنها علاقهمند نکند، اما برای طرفداران قدیمی، پایانی درخور برای این دو چهره ضدفرهنگ خواهد بود.
در «Thunderbolts*»، مارول با کنار گذاشتن ابرقهرمانان بینقص، به سراغ گروهی از ضدقهرمانان و افراد زخمخورده رفته تا نشان دهد هنوز هم حرفهایی برای گفتن دارد. این فیلم با تمرکز بر سلامت روان، اعتیاد و تنهایی، نگاهی تازه به دنیای گسترده MCU ارائه میدهد.
فیلم "جولیِت و رومئو" به کارگردانی تیموتی اسکات بوگارت، در تلاش است تا داستان عاشقانهی قدیمی شکسپیر را بهصورت موزیکال و با الهام از موسیقی پاپ دوباره بیان کند. با این حال، این بازسازی بیش از حد کاهش یافته و به شدت مخاطبان را سردرگم و خسته میکند.
فیلم «گوشه تیز» با بازی متفاوت بن فاستر، داستان مردی را روایت میکند که وسواس نجاتدادن دیگران در او به فروپاشی روانی و خانوادگی میانجامد. رواندرامی آرامسوز از جیسون باکستون که نگاهی نهچندان تازه اما تأملبرانگیز به مردانگی معاصر دارد.
فیلم «Shadow Force» با بازی کری واشنگتن و عمر سی، تلاش میکند در سبک اکشن-زوجی موفق شود، اما فیلمنامه ضعیف، اکشنهای بیروح و نبود شیمی بین شخصیتها باعث شده تنها به اثری قابل تحمل و نهچندان ماندگار تبدیل شود.
در نخستین تجربه بلند سینمایی زوج کارگردان انگلیسی فرانکلین و مارچتا، توبی کِبِل در نقش یک بوکسر اهل ولز درگیر کشمکشهای درونی و بیرونیست؛ فیلمی با بازی شایا لباف و جیمز کازمو که با وجود فضاسازی چشمنواز و بازیهای قابل قبول، نتوانسته از کلیشههای ژانر بوکس فراتر برود.
فیلم «هنری جانسون | Henry Johnson» به کارگردانی دیوید ممت، با وجود بازی قدرتمند شایا لاباف، بیشتر از آنکه روایتی دراماتیک از واقعیت باشد، به تمرینی در خودستایی کلامی تبدیل شده که از درک مخاطب فراتر میرود؛ نمونهای دیگر از انزوای فکری نویسندهای که زمانی در قلب سینمای جهان قرار داشت.
بازسازی مدرن رمان کلاسیک «سلام بر غم | Bonjour Tristesse» با حضور کلوئی سونی و لیلی مکاینرنی، روایتگر بلوغ، حسادت و پیچیدگیهای روابط زنانه در بستری معاصر و دیجیتالی است. فیلمی که با نخستین تجربه کارگردانی دورگا چو-بوز، نویسنده تحسینشده، رنگی تازه به سینمای جهان میزند.
فیلم «راست» (Rust) با بازی الک بالدوین، پس از سالها حواشی و یک فاجعه مرگبار در پشت صحنه، بالاخره به نمایش درآمد. اما آیا این وسترن مستقل که در دل ماجرایی تراژیک شکل گرفته، میتواند در دنیای سینمای جهان جایگاهی شایسته پیدا کند؟
فیلم «رها» به کارگردانی حسام فرهمند، با هدف نمایش واقعیتهای تلخ جامعه پا به عرصه سینما گذاشته است، اما در مسیر روایت خود، بهجای ترسیم تجربهای انسانی و ملموس از فقر و بحران، به مجموعهای از کلیشهها و تمهیدات سطحی تن میدهد. این فیلم، با وجود سکانسی آغازین پرظرفیت و موضوعی قابلتوجه، در ادامه اسیر آشفتگی روایی و ضعف در شخصیتپردازی میشود.
فیلم "تاندربولتز" از دنیای سینمایی مارول، گروهی از ضدقهرمانان فراموششده را در مرکز داستان خود قرار میدهد. با لحن طنزآمیز و بررسی بحرانهای روانی شخصیتها، این فیلم به تلاشهای گروهی برای مقابله با تهدیدات جدید مارول پرداخته و نشان میدهد که حتی در دنیای قهرمانان، بهدست آوردن هویت واقعی کاری دشوار است.
فیلم «آوریل» ساخته دیآ کولومبگاشویلی، تجربهای متفاوت از سینمای جهان است که بیپرده و بیرحم، نگاهی عمیق به مسئله سقط جنین، زایمان و کنترل بر بدن زنان در گرجستان امروز میاندازد. داستان پزشکی زن که با شجاعت در برابر ساختارهای مذهبی و اجتماعی ایستادگی میکند، این اثر را به یکی از تلخترین اما مهمترین فیلمهای سال تبدیل کرده است.