درباره فیلم «نبودن»؛ مینیمال اما غافلگیر کننده
نکته قابل توجه در فیلمنامه «نبودن» این است که اگرچه خرده روایت هایش هر کدام به تنهایی قابلیت ایجاد فضایی پر التهاب در ادامه فیلم ایجاد میکند اما به هیچگاه تنشی از نوع کلیشههای رایج در سینمای ایران ایجاد نمیکند و مصفا با همان آرامش آغازین فیلم، بحرانهایش را مدیریت میکند.
حدود ۸ صبح؛ یک التهابآفرینی بیپشتوانه
آخرین ساخته منوچهر هادی، بازگشت کارگردان به خاستگاه اجتماعی خود است. فیلمی که اگرچه کارگردان را به دوران طلایی خود بازنگرداند اما روند بازگشت به سینمای اجتماعی و تداوم احتمالی فعالیت در این گونه قابلاحترام است.
درباره فیلم «نبودن» به کارگردانی و نویسندگی علی مصفا؛ بودن یا نبودن
مصفا که همیشه آثاری شخصی ارایه داده و همیشه مخاطبانی از جنس خاص را با خود همراه ساخته بود حالا یکی از شخصیترین فیلمهای خود را با نام «نبودن» در پراگ ساخته و درباره این فیلم در یک جمله میتوان گفت: فرزند زمان خویشتن است. حال اگر بخواهیم از ظرافتها و البته ظرفیتهای این فیلم سخن بگوییم نکات بسیاری قابل شمردن است. قصه این فیلم که بیربط به اوضاع سیاسی ایران و جهان نیست، جدال سیاسی کهنهای را بازخوانی میکند و در عین بازخوانی با دلایل منطقی و داستانی آن را بیهیچ برخورد شعاری آسیبشناسی میکند.
درباره فیلم «مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی؛ مصلحت نظام یعنی عدالت یعنی دفاع از مظلوم
عنصر ارتباطی تلفن است، همان تلفنی که مهدی به قاسمی میزند تا از دست کمیته خلاص شود، همان تلفنی که جلالی را سر قرار گیر میاندازد و در نهایت همان تلفنی که مشکاتیان را از همه چیز آگاه میکند.
نگاهی به فیلم «گیجگاه» اولین فیلم بلند عادل تبریزی/ بازی با کلیشه های خاطره انگیز
عادل تبریزی به عنوان فیلمسازی جوان که از سینمای کوتاه قدم به سینمای حرفه ای گذاشته سعی می کند اصولی را برای اثر خودش بنا کند که گرچه ظاهری مدرن و امروزی ندارد ولی می تواند تا حدودی راه را برای رسیدن به سینمایی خاطره انگیز و در عین حال جذاب برای نسل جدید ناآشنا،با آنچه در سال های آغازین سینمای بعد از انقلاب بر آن رفته است،هموار کند.
نقد فیلم «آهو» اثر هوشنگ گلمکانی؛ اولین دیدار ما بود و شاید آخرین دیدار
جغرافیای منزل آهو که به درستی در ذهن مخاطب شکل نمیگیرد، روزی از روزهای بیتابی در پیادهروی آهو برهای را وسط جنگل پیدا میکند. بره را نزد چوپان برده و مشغول گفتوگو میشود.
درباره فیلم «عروسی مردم»؛ قدرت و استیصال
ساخته مجید توکلی، تلفیقی از قدرت و استیصال است؛ که در شکار ایده و بسط مضمونی سطحی آن قدرتمند ظاهر شده اما در پردازش نهایی و به نتیجه رساندن آن، دچار استیصال مفرطی میشود که اجازه نمیدهد کار در اندازه حقیقی خود بدرخشد و در حافظه تاریخی مخاطب ماندگار شود.
مخاطب، درون جنگل پرتقال حضور دارد
مخاطب در شخصیتهای اصلی این فیلم، زوایا، اکناف، تجربهها، هراسها و تروماهای روحیشان را خیلی خوب درمییابد و میشود گفت مخاطب به نوعی در زندگی آنها حضور پیدا میکند.
نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال»؛ اذعان به اشتباهات به تنهایی کافی است؟
«جنگل پرتقال» فرصتی است برای روبرو شدن با خویشتن. برای جبران مافات و برای برداشتن سنگهای سخت به جای برگشتن به عقب!
درباره فیلم «جنگل پرتقال»؛ رهاکننده و شورانگیز
هرچه که هست، «جنگل پرتقال»، یکی دیگر از آن تلاشها، در سینمای ما است که مخاطباش را نه از دل هیاهوهای مرسوم و نگاه به طبقهای خاص، که مخاطباش را به واسطه اتمسفر پرانرژی و رنگ و لعابی که به کمک پیشبرد پیرنگ آمدهاند، به دست میآورد و تماشایاش میتواند به اندازه شخصیتهای رهای فیلم، رهاکننده و شورانگیز باشد.
درباره فیلم گیجگاه؛ قطعات نچسب پازلی شلوغ
گیجگاه در تقاطع کمدی-درام عاشقانه، نوستالژی و فیلمی در ستایش یا درباره سینما و آدمهایش نه به اندازه وسط میایستد و نمیداند کدام طرف بایستد.
درباره فیلم «تفریق» مانی حقیقی؛ میعاد در لجن
«تفریق» تریلر معمایی/رازآمیز مانی حقیقی این تمها را جستجو میکند. از خلال درام پیچیدهاش با منطق سوررئال و به واسطه موکد کردن مهمترین انگاره برآمده از جامعه ایرانی طی دو دهه اخیر؛ «کلنجار زشتی/سترونی با زیبایی/زایایی». بهترین فیلم کارنامهی فیلمسازی حقیقی که هم مایههای فیکشنالاش روزآمد و جذاب شده و هم علاقهی قدیمی فیلمسازش در رسیدن به بیانی کنایی در خوانش استعاری از جامعه ایرانی، بالاخره ثمر داده است.
درباره فیلم بیرویا؛ ناکامی رویای فیلمساز در اولین گام
گویا «آرین وزیر دفتری» پس از چند فیلم کوتاه هنوز درس اول کلاس فیلمسازی را نیاموخته است، زیرا فیلم «بیرویا» همانی است که مخاطب در خلال تماشای فیلم دریافته است نه آن چیزی که بهصورت ناگهانی در تیتراژ و در قالب چند خط به مخاطب داده میشود تا ذهنیت او را به هم بریزد و دیدگاهش را نسبت به آنچه دیده است تغییر دهد. این تلاش مذبوحانهای است که هرگز برای مخاطب پذیرفتنی نیست.
نقد فیلم «ملاقات خصوصی» ساخته امید شمس؛ ناکامی، سرخوردگی و رنج
ریل اصلی روایت به ماجرای عاشقانهای میپردازد که غیر روال بودنش مخاطب را با خود همراه میکند. دختری زیبا در مزارع اطراف منزل مشغول چیدن داروهای گیاهی است. او و مادرش با یکدیگر زندگی میکنند و خبری از برادر و پدر نیست. پدر و برادر بهخاطر خلافی که انجام دادهاند، یکی در زندان و دیگری فراری است. دختر توسط گوشی همبندِ پدر با پدرش در ارتباط است. کمکم این ارتباط رنگ و بویی عاشقانه گرفته و مخاطب دلباخته عشق این دو جوان میشود.
درباره فیلم اورکا به کارگردانی سحر مصیبی؛ چرا اورکا روایتی سینمایی نیست؟
مخاطب در ابتدای فیلم در نقش فردی منفعل باید تا انتها هدف شخصیتهای فیلم را دنبال کند. مساله در اورکا تعلیق نمیشود. مساله خود هدف است و فیلم بهانهای برای رساندن مساله از فیلمساز به مخاطب. سینما در این فیلم رسانه شده و نقشمایه هنر خود را از دست داده است. البته در همین عملکرد رسانهای خود هم جذابیتی ندارد؛ بنابراین مساله بزرگ اورکا، مساله فیلمساز است که بدل به روایتی سینمایی نشده تا مخاطب بتواند در مسیر کشف و شهود فیلم آن را استخراج نماید. در مسیر فیلم اورکا، مخاطب باید همفکر و همراه فیلمساز شود وگرنه مورد اتهام و سرزنش فیلمساز قرار میگیرد.
درباره فیلم گیجگاه ساخته عادل تبریزی؛ خاطرهبازی بدون نوستالژی
رویکرد «گیجگاه» بیشتر تجدیدخاطره است و همانطور که در شعار فیلم آمده: «گیجگاه» فیلم نوستالژیک نیست، درباره حالیاست که دیگر نیست.
نگاهی به فیلم «مقیمان ناکجا» به کارگردانی شهاب حسینی؛ عشق انگیزهای برای زیستن
اوج فیلم وقتی است که نبض زمان به اشتباهی برای بنیامینفرد به تپش در میآید و ناگهان مرزشکنی کرده و عشق خود را به الهه ابراز میکند، حقایق فاش و جهانبینی آن دو دگرگون شده و متوجه معنای زندگی میشوند که چیزی نیست جز ساخت عشق، در میانه زیستن تا مرگ.
نگاهی به فیلم «بیمادر»؛ سردرگم و آشفته
کاشت و داشت و برداشت اکثر شخصیتها رعایت شده، اما خطاهای واضحی هم هست که بارزترین آن کاراکتر علی اوجی است، نه مشخص میشود خواستش چیست، نه ورود و خروجش رعایت میشود و نه تا انتهای فیلم میفهمیم او کیست و آن وسط چه میکند، یا کاراکتر پژمان جمشیدی که ابتر رها میشود.
تصویر مخدوش زن مدرن در سینمای کیمیایی
«خائنکشی» بهنوعی نقطهعطف مضامین تکرارشونده سینمای مسعود کیمیایی است که مؤلفههای همیشگی خود را بر بستر ماجرای ملیشدن نفت با حضور کاراکترهای پرتعداد زن و مرد، به سبک و سیاق خود رنگی از درام میزند.
درباره «خائن کشی»؛ تاریخ به روایت مسعود کیمیایی
مسعود کیمیایی در این فیلم همچون روایتی که در سال 1366 و در فیلم سینمایی «سرب» داشت، قرائت خود را از تاریخ و جغرافیای شهری تهران ارائه میدهد، خیلی اصراری ندارد که شخصیتهایش -چه آنهایی که نامهای حقیقی همچون دکتر مصدق را دارند و چه آن گروه سارقان- وامدار اصل تاریخ باشند، بلکه میخواهد تاریخ را از آنچه میپسندد و دوست دارد روایت کند و شاید بههمیندلیل است که فارغ از محصول نهایی مصدق، «خائنکشی» تفاوت آشکاری با دیگر مصدقهای روایتشده در ادبیات، سینما و تئاتر این سرزمین دارد.
نقد فیلم «بی رویا» اثر آرین وزیر دفتری؛ سقوط در واقعیت
آدم گاهی در دره واقعیت موجود، واقعیت آرمانی خود را به آغوش کشیده و به اعماق دره - فانتزی - میپرد. این فرد روایتی از تمنای وجودش را - به عنوان کامجویی از زندگی - فانتزی میزند؛ سپس بعد از آن روایت خود موجود و خود آرمانیاش را قاطی میکند. مرز بین واقعیت و فانتزی کنار رفته و آدم از خود موجودش فرار میکند. گرچه این رهایی محال است و محرومیتهای فردی در جهان فانتزی به رخ انسان کشیده میشوند.
نقدی بر فیلم تفریق؛ تفریقِ دو همزاد
فیلم سینمایی «تفریق»، یک درام روانشناختی بر محور ایده آشنای همزادپنداری عینی است که نمیتواند گامی جسورانه فراتر از نمونههای مشابه بردارد و در ابهام و بیمنطقی، به سرانجامی باورناپذیر ختم میشود.
نقدی بر فیلم ارادتمند، نازنین بهاره بیتا؛ بیخود و بیجهت
فیلم فهم مبتذلی از آزادیزنان دارد و آن را به سخیفترین شکلممکن، خوانش و روایت میکند. مردان هم در زنجیرهای از حماقت و هوسبازی خلاصه شده و درنهایت با تصویری فلاکتبار از جهانی مواجهیم که در یک روایت دایرهای، از خیابان آغاز میشود و در خیابان به انتها میرسد تا بهزعم خود، داستانی از زنانخیابانیمدرن را به تصویر کشیده باشد. البته فیلم با یکسوال به پایان میرسد؛ با این سوال که «امشب چی بچهها؟»، تا بر تداوم بیهدف جهانی که ترسیم کرده، تاکید کند. جهانی که در آن سهزن جوان تصمیم میگیرند
نقد فیلم «تفریق» به کارگردانی مانی حقیقی نشانی از آفرینش هنری نیست!
تفریق برای مخاطبش ایدهای بسط نیافته را به ارمغان میآورد. گاهی فیلمساز آنقدر مجذوب ایده خود میشود تاحدیکه نمیتواند از او فاصله بگیرد. ایده شبیه چراغی پرنور میتواند مسیر داستان را روشن نماید. اما اگر فیلمساز بیش از اندازه مجذوب ایده شود مانند این است که چراغ را در چشمان خود بیندازد؛ بنابراین ایده بسط پیدا نمیکند. داستان شکل نمیگیرد و درنهایت اثری با لکنت فراوان تهیه و تولید میشود.
درباره فیلم جدید مانی حقیقی؛ تفریغ تفریق
خوانندگان به حتم در مباحث تصویب بودجه با اصطلاحی آشنا هستند به نام «تفریغ» که به معنای تحتاللفظی آن نظارت بر اجرای بودجه است. حال تفریق مانی حقیقی را بودجه سالانهای درنظر بگیریم و مخاطبان را هم ناظر بر هزینهکرد آن. نتیجه چه خواهد شد؟ کم کردن و کاستن تفریق فیلم چه جایگاهی در پایانبندی فیلم دارد؟ و آیا میتوان داستانی تا این اندازه حساس (البته در ایران) را تبدیل به فیلمی کرد که مخاطب را تا انتها راضی نگه دارد؟! به حتم تیم سازنده، بهتر از مخاطب به این چالشها واقف است. پس چرا درصدد آن بر آمده که چنین داستانی را در مدیوم سینما بیازماید
درباره فیلم «تفریق»؛ به علاوه باران
«تفریق» بدها را کنار هم میگذارد و خوبها را باهم میبرد. حالا ممکن است باهم بودن بیتا و جلال در جهانی دیگر باشد؛ تهرانی به موازات این تهرانِ ما. اصلا این طور است که آن دو از قبل، همان جا بودهاند و پرت شدن به تهرانِ فیلم، همه چیز را در هم و بر هم کرده و صاعقههایی که اینجا میبینیم حاصل برخورد ابرهای آن جهان باشند نه آسمان اینجا که نمیتوان لکهای در آن دید.
نقد فیلم «تصور» به کارگردانی علی بهراد؛ شبه فیلم !
فیلمساز با دخالت مشهود وارد فیلم شده و اطلاعات بیشمار اجتماعی نسبت به بانوان را به سر حس مخاطب فرو ریخته و تلنبار میکند. دغدغههای بانوان مختلف که همه به یکریخت درآمدهاند، نهتنها کمکی به پرداخت و بسط ایده نکرده، بلکه اثر را دوپاره میکند. ترکیب روایت عشقی میانتهی با لیست طولانی مسالههای اجتماعی بانوان.
درباره «نگهبان شب»؛ فیزیک میرکریمی و ذهن فرهادی
نگهبان شب علیالظاهر درباره فقر و نابرابری و توسعه شهری میخواهد بحثی را صورت دهد تا بهعنوان یک کار اجتماعی به بیننده فیلم پیامهایی را منتقل کند اما نهتنها هیچ پیامی را نمیتواند ارسال کند بلکه حتی باعث میشود مخاطب دچار آشفتگی شود و فهمش از مسائل در وضعیت غیرقابلباوری قرار بگیرد.
نگاهی به فیلم «شهرک» ساخته علی حضرتی؛ چه میشود اگر ما به قوانین تحمیلی تن بدهیم؟
فیلم با دقت، فردای پذیرفتن قوانین تحمیلی را به تصویر میکشد که میخواهند سبک زندگی را تغییر دهند، تو را تبدیل به آدم دیگری کنند، تو را به محیطی ایزوله ببرند تا هیچی نبینی و نشنوی، همان لحظه که دستیار کارگردان میگوید اصلا میدانی قرار است در چه فیلمی حضور داشته باشی؟ ما درمییابیم که قرار است خواستههای نامعقول خود را با برانگیختن شور توجیه سازد.
نگاهی به فیلم «کت چرمی» ساخته حسین میرزامحمدی؛ خوب اما ناکام
فیلم کت چرمی به کارگردانی حسین میرزامحمدی، آمده تا سیستم را پرچمدار مبارزه با بیقانونی و عوامل خودسر معرفی کند که اعتمادسازی کند، امید را احیا کند، آمده ابعاد پنهان پروندهها را نشان دهد و افراد را از تصمیمات عجولانه منصرف سازد، برخلاف آن چیزی که در «مرد بازنده» شاهد بودیم.
درباره «سه کام حبس»؛ خامدستی در کارگردانی فقدان درام و انبوهی از حرفهای تلنبارشده
فیلمساز تلاش میکند با نشاندادن عریان مسالههای اجتماعی، احساسات مخاطب را جریحهدار نماید. شاید به همین بهانه نظرها معطوف به فیلمساز شود. درحالی که به نظر میرسد هدف فیلمساز به ضد خود بدل شده است.
نگاهی به فیلم «پسر انسان»؛ زیستن فراتر از مرز تن
«پسر انسان» از حیث بصری بهشدت متکی بر نمای نزدیک و کلوزآپ است و اغلب نماهای درشتی از چهره شخصیتها میبینیم بهویژه در گفتوگوها یا جدالهای کلامی. گرچه حجم این شکل از فیلمبرداری زیاد است و چهبسا زیباییشناسی بصری فیلم را مخدوش میکند اما بهنظر میرسد کارگردان خواسته با نماهای نزدیک، به جهان درونی آدمهای قصه نزدیکتر شود و خود آنها را در کانون درام قرار دهد تا مخاطب را بیش از سویههای تصویری با کلام، حرف و درد دل آنها مواجه کند.
نگاهی به فیلم "نگهبان شب"؛ روایت مقاومت یک نجابت در هزارتوی فقر و فریب
فیلم تازه میرکریمی را از بعضی جهات میتوان بازگشت و بازیافتی درخور از مولفههای آشنا و دوستداشتنی سینماگری دانست که در کارنامهاش فیلم خوبی همچون زیر نور ماه را داراست.
میرکریمی در «نگهبان شب» با تکیه بر هنر و تجربه فیلمی اثرگذار خلق کرده است
یک منتقد سینما گفت: رضا میرکریمی کارگردان فیلم نگهبان شب با تکیه بر دانش، هنر و تجربه از یک فیلمنامه متوسط فیلمی تاثیرگذار خلق میکند؛ اثری که بیننده برای سادگیِ رسول دندان به هم میفشارد، برای عشقش دل میسوزاند و حتی گریه میکند.
«شهرک» اردوگاهی است که واقعیتها نه آنگونه که واقعا هستند، بلکه به عنوان بازنمود چیزهای دیگر ظاهر میشوند
محمدرضا تاجیک درباره فیلم سینمایی شهرک نوشت: در این شهرک-اردوگاه، بازنمودی معکوس از واقعیت به نمایش گذاشته شده است و در آن، تصویر بازنمودها، به جای نمودها خرید و فروش و مصرف میشود. در این شهرک-اردوگاه، واقعیتها نه آنگونه که واقعا هستند، بلکه همواره به عنوان بازنمود چیزهای دیگر ظاهر میشوند.
درباره فیلم «جنگ جهانی سوم»؛ نبردی علیه سینما و مخاطب!
«جنگ جهانی سوم» در نظرگاه اولیه و به جهت مواجهه مخاطب عمومی فیلم نسبتاً جذابی است. البته این جذابیت صرفاً یک خروجی دفعی و مقطعی است که به زودی رنگ میبازد.
نگاهی به فیلم «عروسی مردم»؛ ایدهای بکر که در سطح ماند
گرچه «عروسی مردم» در اجرا فیلم تمیز وشستهرفتهای است و کارگردانی خوبی دارد اما فیلم فاقد فرمی خاص یا مبتکرانه است. درواقع اجرایی خوب اما ساده کار را از رسیدن به فرمی تازه و بدیع دور کرده است. فیلمساز کوشیده است تا فیلم از ریتم نیفتد اما به دلیل تکرار واقعهای ثابت در سراسر درام خواهناخواه فیلم از جایی به بعد دچار مشکل ریتم میشود و کشش خود را برای مخاطب از دست میدهد.
نگاهی به فیلم «سه کام حبس»؛ محبوس در ناتورالیسمِ جبرگرا و واقعگریز!
«سه کام حبس» یکی از نمایندگان سینمای اجتماعی دهه ۹۰ شمسی در سینمای ایران است و با بررسی این فیلم میتوان تاحدودی به دلایل افول این جریان سینمایی پرداخت.
نگاهی به فیلم «غریب»؛ متن قربانی اجرا
فیلم به رغم ریتم مناسب نتوانسته خرده روایتهایش را در ساختار کلی فیلم به درستی جا دهد، به کاراکترهایش نزدیک نمیشود و الگوی قهرمانپروری در آن از ظرفیت کلی درام بیرون میزند.
نقد فیلم جنگ جهانی سوم به کارگردانی هومن سیدی؛ هیتلریسم!
در فیلم «جنگ جهانی سوم» با نگاه نمادین و سمبلیکی که به مسائل پیرامونی کاراکتر شکیب و تعریف آدمهای جهان فیلم بر اساس ضداتوپیا (ضدآرمانشهر) دارد، ابتدا به نظر میرسد مکانمندی گروه پشت صحنه فیلمسازی همه جغرافیای این کاراکتر را در برگرفته است. ولی به مرور و با تحول شخصیتی او، مشخص میگردد اگرچه لباس هیتلر به قواره و قد و قامت او گشاد بوده است و سیبیل هیتلری تصویری کمیک از او ساخته است ولیکن به مرور این طراحی چهره از او شخصیت مخوفتر و جانیتر از هیتلر میسازد.
درباره فیلم «برادران لیلا»؛ هجا کردن «نداری»
«برادران لیلا» تم دیگری را هم به صورت موازی با «نداری» پیش میبرد. موضوعی که تاثیرپذیری جدی آن را قرار است بر آن ببینیم. «هویت» در شاخههای فردی، خانواده و جمعی رکن اصلی دیگر فیلم است و شاید بعد از اتمام فیلم در ذهنمان وول بخورد که اصلا ما به چه میگوییم «هویت»؟ پول؟ مقام؟ یا به قول پدر «کلاه پادشاهی»؟ کار؟ حرف مردم؟ عزت عمومی؟
نگاهی به فیلم «ملاقات خصوصی»؛ زمستان، بهار، تابستان، پاییز و دوباره زمستان!
پریناز ایزدیار که در «ملاقات خصوصی» نقشی مشابه سمیه (ابد و یک روز) را به عهده دارد، موفق شده از زاویهای دیگر دختر فداکار خانوادهای فقیر را جوری بازسازی کند که کمتر نشانی از سمیه تقدیرگرای آن فیلم ببینیم. او با عشق معصومانه اش رنگی دیگر به آن دختر رنج کشیده بخشد.
درباره سه کام حبس؛ یک تلخی بی پایان
فیلم سینمایی سه کام حبس که پس از گذشت سالها از زمان تولید به تازگی و در روزهای اخیر روی پرده اکران قرار گرفته، بیش از آن که یک درام اجتماعی باشد یک پایان تلخ است.
نگاهی به فیلم سینمایی «جنگ جهانی سوم»؛ مسخشدگی
«جنگ جهانی سوم» برخلاف تمام آن چه تا امروز از هومن سیدی مشاهده کردهایم، یک درام روانشناختی است که در لایههای زیرین خود، انفعالات نفسانی کاراکتر را به عنوان محکی برای جریانات قصه قرار داده است.
نگاهی به فیلم «جنگ جهانی سوم»؛ پر از جزییات
در «جنگ جهانی سوم» با فیلمی استیلیزه طرف هستیم که بر خلاف عموم کارهای پیشین فیلمسازش، مسیرهای مختلفی را برای بیان منظورش استفاده نمیکند و با تمرکز روی روایت و شخصیتپردازی، تبدیل به فیلمی سر راست و پر از جزییات میکند.
نگاهی به فیلم «برادران لیلا»؛ حذف یا اصلاح؟
از عجایب فیلم برادران لیلا این است که با فیلم رئالیستی طرف هستیم اما یکهو پایانی متفاوت از کل فیلم را نظارهگر میشویم. که میزانسن و دکوپاژ، لحن فیلم را تغییر میدهند و فیلم را دوپاره میکنند. درواقع با فیلمی چندپاره طرف هستیم.
نگاهی به فیلم «برادران لیلا»؛ وقتی شخصیتها دوستداشتنی نیستند
لیلای فیلم برادران لیلا، علیرغم شخصیت دلسوز و همراه با برادرانش، متاسفانه نزد تماشاگر فیلم، از شخصیت جذاب و قهرمانی برخوردار نیست. چرا؟! چون خود او از اساس کاراکتری منفعل و عاصی دارد. از همان سکانس های آغازین، او مدام یا غُر می زند یا گریه می کند.
درباره فیلم «ملاقات خصوصی»؛ چگونه میتوان از فرشتهها قاچاقچی ساخت؟
آندره بازن میگفت وفاداری به یک اثرِ اقتباسی، خیانت به متن است. اما از آن بیش نیز میتوان گفت وفاداری به واقعیتِ اقتباسی، خیانت به تخیل است. قطع نظر از آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، بینشِ فیلمنامهنویس اهمیت دارد که ذهنِ مخاطب را با ویترینی و شیرین کردن پایانِ حادثاتِ یک قصه به شدت تلخ به سوی برداشتهای «تزریقی» نکشاند. چیزی که در فیلمِ «ملاقات خصوصی» از آن غفلت شده است.
نگاهی به فیلم «برادران لیلا»؛ سمبلیک و مضمونگرا
سومین فیلم سعید روستایی را باید بهترین و کاملترین اثر او دانست هر چند که این اثر نیز فاقد عیب و ایراد ساختاری و دراماتیک نیست.
درباره فیلم «برادران لیلا»؛ آناتومی نکبت
روستایی قصهگویی درباره بدبختیهای جامعه معاصر ایران را دوست دارد و آدمهای قصههایش همچون ترکیب گوناگون و متفاوت ایران امروز، جمع اضدادند.