نمایشنامه یک اثر برای سنین کودکان و نوجوانان باید از سادگی، طراوت، امید و نشاط توأم با آگاهی برخوردار باشد. دوستان فکر میکنند هرچه اجرا شل و وِلتر باشد یعنی مقصود ما از سادگی نیز همان است! به هیچوجه اینطور نیست. سادگی در ژانر کودک و نوجوان باید در فرم روایی اثر ساخته و پرداخته شود.
نمایش " اسکورسیزی " ( که اگر بشود اسمش را نمایش گذاشت که اینجانب بعید میدانم ) اثری به شدت سطحی، زرد و سخیف است. از آنجا که نه قصهای دارد و نه کاراکتری برایمان میسازد، ناچار دست میزند به چرندگویی و پرندپردازی. اثری به شدت رو به عقب (نسبت به آثار قبلی کارگردان عزیز) که بیشک در شأن و حرمت جشنواره فجر است. جشنوارهای که مدتهاست خود را بیآبرو کرده و فقط هست که صابون به دلمان زنیم که ما هم یک جشنوارهای داریم و صدهزارمرتبه شکر!
مسعود رایگان علت کارکردن این متن را درواقع فجایع رخداده در منطقه خاورمیانه میداند. این روزها جنگ و شقاوت بیداد میکنند و همه بیآنکه بدانند انسان هستند دیگری را میکشند و آن را به دیگری نسبت میدهند و خود را از قتل مبرا میدانند.
مهرداد خامنهای با وجود سه دهه تجربه، پژوهش و کارگردانی در عرصههای تئاتر و سینما در کارنامه کاری خود، برای من در وهله اول نه یک تئاتری است و نه یک سینماگر. وی برای من بیشتر به یک فعال اجتماعی میماند تا یک هنرمندِ تئاتری یا سینمایی. او بیشترفضای تئاتر را به چشمِ یک پایگاهِ مهمِ اجتماعی میبیند تا محیطی برای بیان دیدگاههای هنری.
نمایش بانوی گمشده ما را متوجه گمشدگیهای بزرگی خواهد کرد که در صورت از دستدادن روابط انسانی به دامچاله افسردگیها و اضمحلال روحانی دچار خواهیم شد.
حسین کیانی در زمینه تئاتر ایرانی و با بهرهمندی از نقطهنظرات انتقاد اجتماعی همواره یکی از پایههای اساسی تئاتر این روزهای ماست و البته پارسا پیروزفر هم در این سالها همواره بر وجوه منتقدانه در آثارش تأکید کرده است و شاید گلنگری گلنراس از دیوید ممت نقطهعطفی از این لحاظ باشد که در برداشت اخیرش از آنتوان چخوف نیز تأکید دوبارهای بر این موضوع میکند، البته با این تفاوت که اینبار از منظر طنز به آن میپردازد. محمدحسن معجونی هم اینبار یکی از تندترین متنهای نمایشی قرن بیستم را به صحنه آورده است که در آن آرنولد وسکر ایرلندی آشکار و پنهان انتقاداتش را بر سرمایهداری حاکم بر انگلستان وارد ميكند. البته معجونی خواسته زهر تندرویهای متن وسکر را بگیرد چون دیگر زمانه اکنون با ٥٠، ٦٠ سال پیش متفاوت است و از سوی دیگر موقعیت جغرافیایی ایران و انگلستان هم نوع مواجهه را تغییر داده است. در آنجا مواجهه ملیتها دلیل اصلی شکلگیری آشپزخانه است و در اینجا حضور کارگران در یک آشپزخانه تنها دلیل مواجهه شده است.
مرادی با این کار به ما گوشزد میکند که همهی ما و حتی خودش به عنوان کارگردان اثر در خشونت علیه زنانمان نقش داشتهایم و با پذیرش این واقعیت است که میتوانیم در جهت اصلاح این مسئله برآییم.
رامبد جوان و نگار جواهریان داوران مسابقه نقد تماشاگران نمایش «کلاغ» شدند.
ترس از تماشاگر گمانم ترسی باشد ابدی. ترس از تماشاگر دانشجو به نظرم چیزی بسیار پیچیدهتر است. این دادهای که با شما به اشتراک میگذارم را هنوز راهی برای پردازشش پیدا نکردهام. نمایش به خاطر کاریکاتور شدن صحنههای مختلف باعث خندهام میشد. خندهای که بعد از مدتی متوجه شدم خیلیهای دیگر هم در سالن دچارش شدهاند.
همه مشکل ما این است که میخواهیم نمایشمان را صرفا بر اساس ایده و ساخت تصاویری که سالهاست منسوخ شدهاند پیش ببریم و دور از انتظار نیست اگراین شیوه کارساز نباشد، در گل بماند و قدمی پیش نبرد. مشکل آن جایی است که ما خروارها ایده اجرایی را روی هم تلنبار کرده، کمی از سنت و کمی از خشونت های مدرن نیز رویش گذاشته و اسمش را میگذاریم " پست مدرنیزم ". به همین راحتی!
در تماشاخانه ارغنون، یک ربع به شش عصر یک شب پاییزی، گروه پایا با دراماتورژی ماهرانه یک کارگردان جوان و دلآگاه از متن شکوهمند بزرگ استاد مسلم هنرهای دراماتیک، ادیب اریب و تئاترشناس بیبدیل همه قرون و اعصار، ویلیام شکسپیر، نمایشنامه «هیاهوی بسیار برای هیچ» را بر صحنه برده است. بیگمان انسانی که این متن زیبای شکسپیرینهای کهنهکار راسته کمپانی رویال تئاتر لندن؛ یعنی هیاهو ساخته و پرداخته و به قول خودش که درست هم هست (و برداشت آزاد از آن بر صحنه آورده) یک تئاتری اندیشمند و صحنهشناس است: میگویم و میآیمش از عهده برون.
نشریه جدید "نقد هنر" با رویکرد فرهنگی- هنری به جرگه مطبوعات کشور پیوست.
رضا آشفته درباره نمایش "پلیس" نوشت: فهم آثار "اسلاومیر مروژک" بستگی به درک عمیق از کمدی سیاه، گروتسک، ابزورد و بلوک شرق اروپایی پس از جنگ جهانی دوم دارد.
نشست نقد و بررسی نمایش «یک صبح ناگهان» توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار شد.
برهانی مرند در نمایش ˝پاییز˝ زاویه عدسی نگاهش را روی یک خانواده از طبقه متوسط متمرکز کرده و تضادها و تناقضات درونی آنها را به تصویر کشیده و رنگ باختن آرمان نسل نو را به سوگ نشسته است.
فصل نوین دوشنبه های نقد تئاتر کانون ملی منتقدان تئاتر ایران که از مهر 1393 آغاز شده است، در دهمین نشست خود به نقد و بررسی نمایش «کاریزما» خواهد پرداخت.
اجرا از نظر محتوایی افرادی را نشان می دهد که در دنیای سرمایه داری زیر پای سرمایه داران له می شوند و دنیای درام برای مخاطب یک قانون وضع میکند: " اگر می خواهید در جهان سرمایه داری باقی بمانید و روزگار خود را بگذرانید باید قواعد بازی ان را بلد باشید وگرنه از میدان رقابت به بیرون پرت می شوید!"
نمایش ˝صدای آهسته برف ˝ به کارگردانی جابر رمضانی در کلیت یک نمایش استاندارد و حرفهای است و کلیت اجزایش با یکدیگر هارمونی و هماهنگی دارند و این دستاورد کمی برای گروه جوانی نیست که کارشان را از تئاتر دانشگاهی آغاز کردهاند.
جلسه نقد و بررسی نمایش مهاجران به کارگردانی مهرداد خامنه ای روز دوشنبه 19 آبان ماه بعد از پایان اجرا توسط کانون ملی منتقدان در خانه نمایش اداره تئاتر برگزار می گردد.
نشست نقد و بررسی نمایش ˝هفت پرده˝ به کارگردانی میکائیل شهرستانی توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار شد.
˝ملاقات بانوی سالخورده˝ نمایش کلاسیکی محسوب میشود اما هادی حجازیفر با فضای گروتسک، فانتزی و رویاگونه در معاصر کردن این نمایش برای مخاطب کوشیده است.
در ادامه برنامه دوشنبههای نقد تئاتر، کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، دوشنبه ۲۸ مهر، نشست نقد و بررسی نمایش «ملاقات با بانوی سالخورده» به نویسندگی فردریش دورنمات و کارگردانی هادی حجازیفر را برگزار میکند.
نمایش ˝من˝ یک اثر پسامدرن است که به قاعده زیست در ایران و ژرفساخت نظام اجتماعی ما با درکی درست دارد در قالب پسامدرن مسائل پیش پایمان را بازنمایی میکند.
بهتر است به جای مانعتراشیها یا بینظمیها، از تلاشهای سرسختانهای که در مسیر خلق اپراهای کلاسیک یا مدرن آینده صرف میشود، حمایت شود تا هم بهانههای ساده دلگرمیها برای ادامه کار گروهی باقی بماند هم جریان پیشرفت اپرای ایرانی متوقف نشود.
کمدی هنری نمایشی طنزی است که در آن تمامی عناصر به شکلی انتخاب و ترتیب داده میشوند تا در کل موجب خنده و شادمانی میشود. بنابر این تعریف نمایش آرسنیک و تور کهنه یک کمدی تمام عیار است.
فیلمتئاتر "جنگیر" به نویسندگی و کارگردانی کوروش نریمانی، روز یکم شهریورماه سال جاری در سلسلهبرنامههای باشگاه تئاتر تهران، اکران و نقد و بررسی میشود.
˝یه کلیک کوچولو˝ سه نمونه از کل جامعهی متناقض و پرتضاد کنونی ما است. تضاد بین سنت و تجدد.
فاوست نمایشی فرمگراست در اتکا و متناسب با اندیشهای که درخور زمان و ضرورت اجتماع باشد. نوعی دراماتورژی درخور تامل از سوی حمیدرضا نعیمی سوار بر متن کلاسیک گوته آلمانی است، هرچند پایان گوته قابلقبولتر است تا پایانی که نعیمی نوشته و به اجرا درآورده است.
امیرقهرمانی منتقد تئاتر در نوشته ای نظر خود درباره نمایش «ننه دلاور و فرزندان او» را نوشته است. او نقدهای زیادی به این نمایش دارد البته در چند مورد هم تعریفهایی از بازی برخی شخصیتها داشته است.
˝وآنک انسان˝ که این روزها در تالار مشایخی روی صحنه است یک تکگویی نمایشی درباره زندگی و مرگ وزوُلُود میرهولد کارگردان و بازیگر روسی است.
فاوست اسیر و برده علم است. حال و روز خود و هدف زندگی را گم کرده است. آنچنان که بوی تعفن گرفته و حتی سگی ولگرد نیز از همنشینی با او ابا داشته، بر نشیمنگاهش، چون دیوار خرابه ای ادرار می کند. در این وادی حرمان و از خود بیخود ی است که فاوست به بیهودگی می رسد
نمایش ˝سیستم گرون هلم˝ به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی که این روزها در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است؛ نمایشنامهای سادهانگار در اجرای یک مفهوم پیچیده است.
اجرای نمایش«یوبیتسومه»به نویسندگی و کارگردانی نیما نادری تا 10 مرداد ماه تمدید شد.
˝فاوست˝ به کارگردانی حمیدرضا نعیمی بر اساس نمایشنامهای از گوته نویسنده آلمانی روی صحنه رفته است.
جلسه نقد و بررسی نمایش «قصر» و «ناصر سعید تهرانی» در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر برگزار می شود.
با پایان یافتن مهلت ارسال آثار به سیزدهمین مسابقه مطبوعاتی سالانه انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر، داوری این آثار آغاز شد.
نمایش ˝یوبیستومه˝ نیما نادری، مربوط به احوالات آدمهای دهه شصت است که با گذشت سه دهه بدون مصلحتاندیشی مورد قضاوت قرار گرفته است.
آنچه در نمایش دنکامیلو رخ داده تضاد و رویارویی کمیک در باطن اثر است. چالش آدمهاست که کمیک است و برای همین «دنکامیلو» یک کمدی آسان اما قابل بازتولید است که ماهیتا لحظهها و موقعیتهای کمیکش ایجاد کشمکش میکنند و به لحاظ دراماتیک پیشرونده هستند.
در خوانش نمایش ˝آخرین نامه˝ مهرداد کوروشنیا لایه بیرونی اثر است منتهی به زبان و نسبت آدمها و در نهایت رویکرد اثر به موضوع میشود.
نمایش طنز- انتقادی «سهروایت از زندگی» نوشته یاسمینا رضا، نویسنده ایرانی- فرانسوی، که نمایشهایش در سطح جهانی شهرت دارد، به کارگردانی و بازیگری سیما تیرانداز و بازی لیلی رشیدی، رضا مولایی، امیرکاوه آهنینجان و ندا گلرنگی هر شب ساعت 20 در سالن استاد سمندریان روی صحنه میرود.
پريسا مقتدي با كمك گرفتن از دراماتورژي، اين اثر را با يك نامگذاري جديد تحت عنوان «آنتراكت بيآنتراكت» با بازي آشا محرابي، سينا رازاني، اميرحسين رستمي و بهرام سرورينژاد در سالن سايه مجموعه تئاتر شهر به روي صحنه برده است.
نمایش ˝آنتراکت بیآنتراکت˝ که این روزها در تئاتر شهر روی صحنه است، 5 اپیزود از نمایشنامه 9 اپیزودی ˝بیحیوان˝ ژان میشل ریب است.
نمایش مرداب روی بام لحظاتی زیبا دارد و خود نمایشی به غایت زیبا نیست. شاید این جمله تناقضی را در برگرفته که خواه ناخواه ما را بر آن می دارد تا نگرشی کلی نگر را بر جزییات این نمایش ترجیح دهیم. این طبیعی است که ما در نگاه به آثار هنری پیرو کلیت اثر هستیم و سپس در تجزیه اثر جزییات را هم لحاظ می کنیم. در نمایش ˝مرداب روی بام ˝طرح یا پیرنگ نمایش به قاعده پیش نمی رود که بتواند تاثیر واحد و بادوامی را بر ذهن و روح مان بگذارد.
در آثار ماتئی ویسنییک، مسایل مربوط به انسان معاصر، اساس دراماتیک- موضوعی است؛ مسایلی مانند غیرقابل سرایت بودن، ثبات، بیگانگی، وحشت، مبارزه با خود و دیگران، توهم، سرگردانی و تسلیم در برابر تقدیر میرایی که اصولا با رویکردی طنزآمیز، البته در موقعیتهای گروتسکی و در موقعیتهای کمدی تراژدی بیان میشود.
ماتئی ویسنییک، نمایشنامهنویسی مذهبی وابسته به فرهنگ ارتدوکس مسیحی است و البته فراتر از آن با دیدگاه عارفانه متونش را مینویسد. همین بینش متافیزیکی جهان سوررئالیسمش را مرتبط با مکتب رئالیسم جادویی میگرداند؛ ادبیاتی که در آن فضاهای متافیزیکی با جهان واقعیت درمیآمیزد و ملغمهای از عینیت و ذهنیت بشری را در صحنه آشکار میکند.
«شکلک» ترکیبی بامعنا از دو مقطع تاریخی این سرزمین است؛ با شخصیتهایی که از حیث طبقاتی تقریبا بههم نزدیکند و از حیث فرهنگی در دو سر یک طیف قرار دارند. از نظر منطق نمایشی، نویسنده و کارگردان یکی از این دو زمان را (مکان که ثابت است) اصلی نمیداند. اما از نظر روانی، تماشاگر این زمان زوج جوان نمایش و مقطع امروز را اصلیتر و به خود نزدیک میداند.
بیبیبیدل اثری درخور تامل است و پس از سالها بیمحتواشدن آثار ایرانی میتوان به این روند امیدوار شد که پس از این شاهد آمدوشد آثار جدی و خلاق تئاتری باشیم که واقعا آثار بیمحتوا، بیهویت و بیریشه معلوم نبود چه قهقرایی را برای ما در نظر گرفته بودند.
در ایران ما هنوز هیچ کارگردانی نتوانسته اجرای موفقی از در انتظار گودوی ساموئل بکت به صحنه بیاورد. نه داود رشیدی، نه وحید رهبانی و نه علی اکبر علیزاد و اخیرا نه همایون غنی زاده نتوانسته اند این متن مهم قرن بیستم را آن طور که باید و شاید اجرا کنند. حتی در تقلید و کپی اجراهای خارجی هم ناموفق بوده اند و در مورد کار خلاق که اصلا جای بحثی نیست.
«در شورهزار» را باید نمایشی سمبولیستی در نظر گرفت. هرچند، این نمایش بستری واقعگرایانه دارد اما بر آن است تا کاراکترهایش بهنوعی، تمثیلی از اجتماع باشند. حسین کیانی نگاه واقعگرایانهاش در آثار قبلیاش بارزتر بود اما اینبار بر آن است تا فضایی مفهومی را در صحنه القا کند.
«از چیزی که نشناسم و ندانم که برای آدمی سودمند است یا زیانآور، نمیهراسم و نمیگریزم، من تنها از چیزهایی میترسم که بهراستی میدانم زیانآورند، مانند بیاعتنایی به قانون و سرپیچی از فرمان کسی که بهتر و برتر از من است، خواه خدا باشد خواه آدمی.»
سقراط